۱۳۹۷ فروردین ۸, چهارشنبه

دیپلماسی بُز اخفش!



با توجه به انتصاب جان بولتون بسمت مشاور امنیت ملی ترامپ و با توجه به مواضع خصمانه ایشان نسبت به ایران آیا جنگی قریب الوقوع بین ایران با آمریکا یا عربستان یا اسرائیل محتمل است؟

پرسش بالا طی چند روز گذشته و به تناوب از سوی برخی از دوستان برای اینجانب ارسال شده.

در پاسخ باید خدمت دوستان معروض دارم، سیاست عرصه ممکنات است و جنگ هم یکی از ممکنات و محتملات همیشگی دنیای سیاست بوده.

لذا بروز جنگ بین ایران و آمریکا و دست آموزان آمریکا در منطقه امر بعیدی نیست. هر چند توانمندی های هر سه کشور نیز برای جنگ با ایران متوازن نیست.

علی ایحال با فرض بدترین حالت ممکن که همانا جنگ است دولتمردان نظام نباید و نمی بایست از شدت «ترس از مرگ» اقدام به «خودکشی» کنند!

مردم ایران جنگ ندیده نیستند و تاریخ اش مشحون از دلاوری و سلحشوری مردان و زنان غیورش بوده و می باشد.

هر چند نباید به استقبال هیچ جنگی نیز رفت اما اگر جنگ امری ناگزیر هم باشد در آن صورت محور «واشنگتن ـ ریاض ـ تل آویو» روزها و شب های سخت و تلخی در پیش رو خواهند داشت.

اما نکته مهم تر آنکه با فرض بروز جنگ، آن نانجیبآنی باید پاسخگوی این وضعیت باشند که مُحیلانه برای مانائی در قدرت و رُبایش آرای ملت، اصول فروشی کردند و نارفیقانه عوام فریبی فرمودند!

بروید و یقه آنانی را بگیرد که ژاژخایانه گول تان زدند و نوید تان دادن که همانا رای دادن به «ما» یعنی گشودن درب های بهشت بر «شمایان»! و همانا ما «همانانیم» که دیپلماسی بلدیم و تعامل با کدخدا را هفت خطیم و جانیم و جهانیم و چنینیم و چنانیم!

آنان که بیم تان دادند و فریب تان دادند که رای ندادن به ما و گزینش «آنها» یعنی آمدن جنگ و افزایش بنگ و گسترش الدنگ و بروز قحطی و وفور افعی و طاعون و وبا و تیفوس و ظهور دیوار در پیاده رو و اتوبوس!!!

خاک بپاشید بر سیمای آن سیه رویانِ سفید چشمی که مُقدرات و منافع ملی کشور را فدیه هوس ها و جاه طلبی ها و جناح بازی های مُهوع خود کردند و اکنون چون بُز اخفش بر بی عملی و مخنثی خود «گفتار درمانی» می فرمایند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

تُف!


مهدی پرپنچی یکی از کارمندان استخدامی تلویزیون دولتی بی بی سی فارسی طی توئیتی ابراز لحیه فرموده و به استناد برخی حیوان آزاری ها در ایران بصورت پکیجی فتوای توحش ملت ایران را صادر فرموده اند:

کارمند مزبور نوشته اند:

به بیشتر از ۲۰ کشور سفر کرده ام از ترکیه و کوبا و لبنان گرفته تا آمریکا و آلمان و فرانسه. در همه این کشورها حیوانات از ارج و قرب و احترام برخوردارند. بر اساس مشاهدات شخصی و با تاسف می گویم میزان بی رحمی به حیوانات در جامعه ای که من در آن بزرگ شدم با هیچ جا قابل قیاس نیست.

حسب اطلاع «پرپنچی مزبور» اینجانب نیز به بیش از ۵۰ کشور دنیا سفر کرده ام و «سوای فتوای مشارالیه» در این میان ایران را دُردانه کشوری یافتم که خاکش عطفینه مُحیرالعقولی است و توان زائش و پردازش «خائن و خادم» را هم زمان و توامان عهده داری می کند.

صرف نظر از «توحش مفروض انگاشته» آن ملوث به «بی بی سی» گریزی از این واقعیت نمی توان داشت که ایرانیان یگانه مردمانی اند که علی رغم تقدیم دُردانگانی به تاریخ بشریت همچون صدها و هزاران «محسن حججی» هم زمان این استعداد نیز نزد جمیعی از هم وطنان شان محفوظ هست که می توانند با کمترین شرم و آزرمی مواجب بگیر اجنبی شده و شربت خیانت به ملت شان را با حلاوت هورت بکشند!

پیش از پرپنچی مزبور «منظرپور مزبورتری» از میانه همین بی بی سی چیان تشریف داشتند که مانند امروز این پرپنچی تنزه طلبانه با مُنتشای فضیلت انگاره و پوزیشن ملی گرایانه، حُریت و شرافت «ستار خان» ما ایرانیان را بهانه قرار داده بود تا مذبوحانه اشک تمساح برای شرافت و حریت ایرانی بیافشاند!

در همان تاریخ خدمت ایشان معروض داشتم:

بزرگوارانا! شولای این شرافت به شما نمی آید و این خلعت بر قامت ناراست تان زار می زند!

ستار خان «ما» همان دُردانه ای بود که تن به ذلت التجاء به اجنبی نداد و در پاسخ به جنرال قنسول روسیه که پیشنهاد امان نامه دولت روس را به ایشان داد گفت:

««من در زير بيدق جناب ابوالفضل العباس عليه السلام و بيدق ايرانم، بيدق شما به من لازم نيست، و من ابداً تابع ظلم و استبداد نخواهم شد»»

این در حالی است شما بی مقداران سالهاست با اخذ پاسپورت انگلیسی و کسب تابعیت بریتانیای کبیر و قرائت سوگند وفاداری به علیا حضرت ملکه!!! و کسب مواجب از دولت فخیمه!!! مشغول رتق و فتق و تامین لوازم کسب و حفظ و بسط و تعمیق «غرور ملی و افتخارات ایرانی» تان زیر بیرق اجنبی اید!

متن کامل اینجا

جناب پرپنچی ـ ایرانیان را گوساله انگاشتید!؟ بیش از ۵۰ کشور را گشته ام و در جمیع کشورها ملت شان بر صورت خائن «تُف» می اندازند!

این بمعنای نفی مذمت حیوان آزاری نیست اما مذمت اصلی ناظر بر آن حیوانات دو پائی است که مفتخر به اشرف مخلوقات اند و هیچ بوئی از شرف و انسانیت نبرده اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۷ فروردین ۷, سه‌شنبه

دُنبه های مومنانه!



این که می گویند «فقر نافی ایمان است و اگر فقر وارد خانه ای شد ایمان از آن خانه خارج می شود» دروغی بیش نیست!

چنین ادعائی تنها توجیه شُل دینی و بی ایمانی و کاهلی در دین ورزی متوهمین به ایمان و دین داری است.

علی ابن ابیطالب (ع) در اوج فقر بر تارک ایمان نشسته بود!

ایمانی که بودنش متصل به شکم است نبود چنین ایمانی از بودش بهتر است.

ایمانی که بودنش متصل به ورودی شکم مومن است! چنان ایمانی بقاعده و بموقع نیز از مقعد مومن اش دفع می شود!

مومنانه زیستن فرای فقر و غنا است.

ایمانی که از «انباشت دُنبه» و «فربهی شکمبه» می جوشد با بی ایمانی ناشی از «کم داشت اشگنه» و «حسرت داشت قورمه» برخوردار از «این همانی» و «وهمانی» است!

چنان «مومنانی» با چنین «بی ایمانانی» ارابه دینی را می کشند که بارش جهالت و وهم اندیشی است.

رسول اللهی که تاریخ می شناسد آورنده دین و بشارت دهنده ایمانی شد که ۳ سال در تلخ ترین و سخت ترین «شدائد اقتصادی» مومنانش بر ایمان خود در شعب ابیطالب پایمردی کردند.

اگر نمی توانید ایمان تان را آگاهانه پایمردی کنید بی ارادگی و شل دینی خود را پشت چنان اباطیلی استتار نکنید!

اگر ناتوان از زیست مومنانه اید، بروید و حالش را ببرید و لازم نیست کاهل دینی خود را با چنان ترهاتی «تئوری سازی» کنید!

به بیان رسای علی ابن ابیطالب (ع) ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دو چیز شما را تعریف می کند:

صبر شما وقتی که چیزی ندارید و رفتار شما وقتی که همه چیز دارید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۷ فروردین ۵, یکشنبه

کی شما روزه گرفتید که افطار کنید!؟



پویش «خرید کالای ایرانی» علی رغم «خوش بینی اولیه» و «کارآمدی نهادینه» پویشی است که در اختگی فرهنگی و انفعال هویتی مبتلابه دولت تدبیر و امید، محکوم به زوال و میرائی است.

تولید کالای ایرانی و اقبال به کالای ایرانی و ابتیاع کالای ایرانی قبل از هر چیز می بایست مستظهر به «اندیشه ایرانی» و باورداشت به اصالت و وزانت و شأنیت «اندیشه ایرانی» باشد.

اندیشه ایرانی ابتدائی ترین متاعی است که می تواند و می بایست در خدمت خط تولید کالای ایرانی قرار گیرد تا از آن طریق سترونی اقتصاد ایران را به خودباوری و بهینه سازی برساند.

دولتی که یگانه نسخه شفابخش «عقل منفصل اش» اتصال به شبکه اقتصاد جهانی «کدخدا سالار» است و کالای اندیشگی شان گرته برداری از تولیدات سولفاته غربی است با چنین لجستیکی نمی توان به چنان پرستیژی رسید!

دغدغه لایف استایل غربی را داشتن «تالی فاسد» مفتونی اندیشه غربی است.

خط تولید کالای ایرانی اگر مستظهر به اندیشه ایرانی و خود باوری ایرانی نباشد برون دادش چیزی نیست جز «اکبر ترکان» و «آبگوشت بزباش» !

تُرکان: در فقد تعرفه واردات جز آبگوشت بزباش در هیچ تکنولوژی، قدرت رقابت و برتری نداریم.

ای جماعت نه اگر بیش، کمی عار کنید
کی شما روزه گرفتید، که افطار کنید؟
سرفرازی نه متاعی است که ارزان برسد
سحر آن نیست که با بانگ خروسان برسد
سحر آن است که بیدار شود اقیانوس
سحر آن است که خورشید بگوید نه خروس
الغرض بیشتر از مائده «مهمان» دیدیم
رمه آنقدر ندیدیم که «چوپان» دیدیم
شادمان چه نمازند؟ وضو باطل بود!
آب این جوی همان از ده بالا گٍل بود
آسیا بود، ولی راه عمل را گم کرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرد
از درختی که چنین است، نچیدن بهتر
از چنین راه، به منزل نرسیدن بهتر


اصلی ترین کالا در بازار بومی «اندیشه بومی» است. ابتدا اندیشه ایرانی تولید کنید و آنگاه کالای ایرانی تان را در پارادیم ایرانی با موفقیت و تضمین شده «مارکتینگ» فرمائید!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۷ فروردین ۴, شنبه

خدای ریاض!


عادل جبیر، وزیر خارجه عربستان سعودی درباره سخنان اخیر وزیر امور خارجه ایران، در خصوص آمادگی این کشور برای دفاع از عربستان در صورتی که در معرض تهاجم خارجی قرار گیرد، گفته:

اظهارات ظریف اغلب عجیب و غریب است و عربستان نیازی به ایران برای دفاع از خود ندارد و خداوند از این کشور و فرزندانش محافظت خواهد کرد.

بقول آفریقائی ها: خدا هم با آن کسی است که مي خواهد از عرض رودخانه شنا کند و هم با سوسماريست که به آب مي زند!

عبدالمالک ریگی تروریست داعشی نیز در آستانه دستگیرشدنش در هواپیما امیدوارانه به «استخاره با قران» متوسل شده بود!

ظاهرا در این میان این خداوند است که در «تنگنای بنده نوازی» می بایست استجابت دعای «احباب و اشرار» را هم زمان عهده داری کنند!

وزیر خارجه نوباوه ریاض تا آن اندازه هم شعور ندارد تا لااقل بفهمد بنده نوازی خداوند فله ای و کشوری نیست که مشارالیه گشاده دستانه «محروسه مصنوعه» خود را پکیجی بنام خداوند سند زده و فتوای نظرکردگی آن بلاد تفرعن را نیز به نیابت از خداوند صادر فرموده اند!

کاش لااقل دکتر ظریف در مقابل این تازه به دوران رسیده ها دست از «ادای بچه مثبت درآوردن» برمی داشت و در تراز وزیر خارجه مقتدر جمهوری اسلامی به این شیخک ناپخته گوشزد می کرد:

الطاف طیبه خداوند کشوری و لشکری نازل نمی شود و شامل اشرار نیست و احباب و پارسایان و متقین به اعتبار کردار و گفتار شخصی و مسئولانه و زاهدانه و عابدانه شان مشمول رحمت خداوند می شوند.

خداونده شما سوسماران(!) همان کدخدائی است که با قراردادهای تسلیحاتی، فله ای می دوشدتان و گتره ای می فروشدتان!

ایاک نعبد و ایاک نستعین نمازهای شما بی مقداران استغاثه بردن به بارگاه واشنگتنی است که به اشتباه گمان برده اید از کشور و فرزندان ناخلف تان محافظت می کند!

این خدای تان بی صفت است و بموقع می فروشدتان!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی – آمریکا


امام مغبون هاشمی شد اما مفتون او نشد!



نامه مصطفی تاجزاده به احمد توکلی هر چند به نیت تشجیع مبارزه با فساد اقتصادی تحریر شده اما اقاریری بصورت ناخواسته توسط تاجزاده در بین سطور مکتوبش قرار گرفته که بخوبی می تواند مشکلات ساختاری این بخش از اصلاح طلبان را رمزگشائی کند(۱)

در مُضیّق ترین شکل ممکن مطلب مستفاد از نامه تاجزاده موید یک نکته محوری است مبنی بر آنکه لااقل این بخش از اصلاح طلبان برای بازتولید مناسبات حسنه شان با حکومت بجای ۸۸ می بایست تکلیف خود را با ۵۷ روشن کنند.

حسب نامه تاجزاده مشخص شده ایشان قبل از «اختلافات ۸۸» اساسا فهم شان از «انقلاب اسلامی ۵۷» و تئوری ولایت فقیه مرحوم امام، فهمی ناراست و نامسموع است.

سطر به سطر نامه تاجزاده و احتجاجات وی خطاب به توکلی آکنده از فهمی «عرفی خوانشانه» از حکومتی است که در نقطه تباین با منظومه فکری مرحوم امامی قرار دارد که ولايت فقيه را استمرار حركت انبياء الهي و از شئون ولايت و امامت و اصول مذهب می انگاشت.

همین خوانش متباین تاجزاده با خوانش شیعیانه از «ولایت و حکومت» نقطه عزیمت همه بدفهمی های ایشان در امر مُلکداری است و همین تباین منجر به آن شده تا تاجزاده در نامه خود بدون التفات به «شأن رهبر» در ساختار «حکومت شیعیانه» صلاحیت های ذاتی رهبری را دخالت های نافی با «دمکراسی عرفی» استنباط کند. بر این مبنا غدیر خُم برای تاجزاده ها تنها یک رویداد تاریخی و موزه ای است.

دومین غفلت مشهود تاجزاده ناتوانی وی در فهم چیستی مدیریت زیر پوستی آیت الله خامنه ای در مهار مهابت فساد اقتصادی افسارگسیخته دولت سازندگی است که تجلی اش در محاکمه شهردار وقت تهران (غلامحسین کرباسچی) متبلور شد.

این بی التفاتی نیز مانع از آن شده تا مشارالیه بتواند عمق عملکرد رهبری در مهار دستگاه بوروکراتیک و فاسد هاشمی رفسنجانی را سونداژ کند.

تاجزاده ساده اندیشانه بر این باور است ماجرای محاکمه کرباسچی یک رقابت زیر پوستی و مخالفت با چند دله دزدی فاقد اهمیت در بدنه شهرداری تهران بوده.

خیر جناب تاجزاده!

آیت الله خامنه ای بخوبی می دانست هاشمی رفسنجانی دزد نیست. هم چنان که بخوبی می دانست کرباسچی نیز در مقام یکی از ژنرال های هاشمی دزد نیست و دزدی نکرده.

مشکل نظام با هاشمی و دولت سازندگی آن بود که این کُلنی بصورتی «پاک دستانه» (!) و با دلبستگی های کورکورانه به الگوهای نئولیبرالیستی ، دزدی و فساد اقتصادی را در ایران تئوریزه کردند.

ایشان دزد نبودند. تئوریسین دزدی بودند و با توسل به الگوهای نخ نما شده بانک جهانی و صندق بین المللی پول و «توسعه اقتصادی پول محور» بنیان فساد و اختلاس را در کشور بتونیزه کرده و مولد طبقه بلعنده و نامولد و بی خاصیت و نوکیسه ای شدند که بدون کمترین قابلیتی، متفرعنانه و فقیر ستیزانه تنها مطالبه گری داشتند.

کرباسچی برای تحویل چند دستگاه تایپ به مسجدی در گرگان محاکمه نشد. محاکمه کرباسچی محاکمه نماد تفرعن و تکبر پول سالاری بود که بذرش را هاشمی رفسنجانی در زمین حاصلخیز انقلاب اسلامی کاشت و آن کشتزار مرغوب را مبدل به شوره زار فقر و نکبت و دزدی و اختلاس کرد.

آیت الله خامنه ای ۸ سال مغبون ترفندهای لیزنقشانه هاشمی در ترویج اباحه سالاری نئولیبرالیستی بود. هم چنان که مرحوم امام نیز تا پایان عمر بسختی آن لیزماهی دنیای سیاست را مدیریت کرد هر چند هزینه های زیادی نیز آن مرحوم بابت عملکرد هاشمی داد.

هزینه های سنگینی اعم از تحمیل منتظری در قامت جانشین رهبری، یا تحمیل جام زهر ۵۹۸ و تلاش زیر پوستی ایشان جهت ایجاد رابطه با آمریکا.

هر چند امام نیز تا آن اندازه فراست داشت که فتنه منتظری را قبل از رحلت اش ولو به سختی جراحی کند و تلخی جام زهر ۵۹۸ را نیز با منشور استقامتی که در فردای پذیرش ۵۹۸ صادر کرد در کام هاشمی نیز تلخ کرد و بدین ترتیب با تبیین سرحدات آشتی ناپذیر حکومت با نظام سلطه عملا دست جانشین خود را بازگذاشت تا بتواند تک روی ها و خود سری های محتمل هاشمی را مهار و مدیریت کند.

درخواست عودت وصیت نامه توسط امام در آذر ۶۶ و اضافه کردن چند خط به آن نشان از هوشمندی امام و آینده نگری ایشان داشت تا با اضافه کردن بخش زیر به وصیت نامه مانع از بازیگوشی های «بازیگوشان» بعد از خود شوند:

«اكنون كه من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌كنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌ كه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق كارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم ... من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه‌ی سالوسی و اسلام‌نمایی بعضی افراد، ذكری از آنان كرده و تمجیدی نموده‌ام كه بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده‌ام. آن تمجیدها در حالی بود كه خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می‌نمایاندند و نباید از آن مسائل سوء‌ استفاده شود؛ و میزان در هر كس حال فعلی او است»

اظهارات سال ۹۲ هاشمی رفسنجانی مبنی بر ارائه نامه دست نویس به امام و درخواست مطالبات ۷ گانه خود از امام، نشان داد شاید امام در فرازهائی مغبون هاشمی شده اما مفتون ایشان نشده. (۲)

چیزی که امثال تاجزاده نتوانسته اند از این نبرد زیر پوستی بفهمند آن است که آیت الله خامنه ای نیز ادامه امام بود و مجبور بود به هر نحو مقتضی دیوان سالاری فاسد دولت سازندگی را مدیریت و مهار کند و پایان دولت هاشمی و آغاز دولت خاتمی فرصت مغتنمی بود تا حکومت فرصت بازسازی و تجدید قوا را از حواریون هاشمی گرفته تا بلکه آن مهابت افسار گسیخته را لگام کنند!

بخش عمده ای از بازداشتی های ۸۸ از جمله بازداشت همین «تاجزاده» نیز پیش دستی نظام در محروم کردن هاشمی از ژنرال های متبحرشان در سازماندهی آشوب های شهری بود تا از این طریق بتوانند تک سنگین هاشمی را به ذکاوت پاتک نمایند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ نامه تاجزاده به توکلی
۲ ـ در این مورد دو مقاله زیر را ببینید:
ما رابطه با آمریکا را می خواهیم چه کنیم
باشنده با شیطان

۱۳۹۷ فروردین ۳, جمعه

ترامپ و دروغ هایش!


هنوز یک هفته از پیغام تبریک نوروزی دونالد ترامپ خطاب به ایرانیان نگذشته بود که جان بولتون با فاشیستی ترین مواضع آدم خوارانه اش بسمت مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا منصوب شد!

این در حالی است که ترامپ در پیغام نوروزی خود بارها بر فضیلت تاریخی ایرانیان و لزوم احترام گذاشتن به ایشان ابرام ورزیده بود. علی رغم این یکی از مالیخولیائی ترین گونه های تاکسیدرمی شده در موزه فاشیست شناسی جهان اکنون در کنار ترامپ و در کسوت مشاور امنیت ملی قرار است به رئیس جمهور آمریکا مشاوره دهد.

آقای ترامپ!

آن جانوری را که بسمت مشاور امنیت ملی تان گمارده اید رفیق فابریک گروه تروریستی مسعود رجوی و همسر بدکاره ایشان است که بالغ بر ۱۷۰۰۰ نفر از همان ایرانیانی را که شما به دروغ بزرگ شان می خوانید، ترور کرده اند.

آقای ترامپ!

مشاور امنیت ملی منصوب تان همان جانوری است که در جمیع ضیافت های آن زامبی های تروریست شرکت کرده و هم دلانه و در کنار آن وحوش خون آشام علیه ایرانیان لنت ترانی کرده.

آقای ترامپ!

دروغ های قبل از تو سوء تفاهم بود!

..

۱۳۹۷ فروردین ۱, چهارشنبه

پارس جنوبی ترامپ!



پاسخی به تبریک نوروزی ترامپ خطاب به ایرانیان

جناب آقای ترامپ!

پیغام تبریک شما به ایرانیان بمناسبت عید نوروز موجبات بهجت روحی ایرانیان را فراهم کرد.

بهجتی که ناشی از ذکاوت توام با شفقت شما نیست و تنها می توان آن را به حساب اختلال مشاعرتان گذاشت!

عالی جناب!

ایرانیان را سفیه انگاشته اید؟ اشتهار ایرانیان به استعداد شان در شناخت گوهر از خرمهره است!

یاوه می گوئید؟

در پیغام تان حساب ایرانیان را از دیوانیان تفکیک کرده و اشک حسرت برای منزلت از دست رفته ایرانیان توسط دیوانیان فرو می ریزید و آنگاه فراموش می کنید یا تصور می کنید ایرانیان فراموش کرده اند اولین اقدام تان در بدو ورود به کاخ سفید ممنوع الورود کردن همان ایرانیانی است که اکنون به دروغ به پاس فرزانگی شان، احترام شان می کنید!؟

با لطائف الحیل تحریم اقتصادی علیه ایرانیان را تشدید می کنید و تسمه از گرده ایشان می کشید و آنگاه بابت فشار اقتصادی بر ایرانیان برای شان ابراز لحیه می فرمائید!؟

عالی جناب!

ابتهال تان از فرط ابتذال اسباب ابتهاج است!

وقتی همزمان با نشست تان بمنظور دوشیدن آن «سلمان گاوه» نُه من شیرده(!) اقدام به صدور اشتلم نامه علیه جمهوری اسلامی می کنید چنین امری در حافظه تاریخی ایرانیان چیزی جز «پارس کردن جنوبی» تان بمنظور خوشایند آن نئاندرتال های ماقبل تاریخ در جنوب ایران را تداعی نمی کند.

بر ایرانیان پوشیده نیست که می کوشید تا از این طریق مانند قبل با خرسند کردن ماموت های حاکم حجاز، قراردادی دیگر مشابه قرارداد تسلیحاتی آوریل گذشته را از آن «نوکیسگان بی مقدار» مُشتلق گیری فرمائید!

عالی جناب!

پیش تر نیز به جنابعالی گوشزد کرده بودم و مجدد تکرار می کنم:

وزیر خارجه ایران جناب آقای دکتر ظریف در خلال مذاکرات هسته ای خطاب به همتای آمریکائی خود و بمناسبت اظهاراتی مشابه اشتلم نامه امروز جنابعالی فرمودند: «یک ایرانی را هرگز تهدید نکنید»! اما اظهارات جناب ظریف را جدی نگیرید. واقعیت آن است ایرانیان نیز مانند بقیه مردم جهان بقاعده ترسو و سالوس و ابن الوقت هستند هم چنان که بقاعده در میان شان مردان و زنان شجاع و اندیشمند و فاضل نیز یافت می شود.

علی رغم این جنابعالی را هشدار می دهم که هرگز فرزندان خمینی و نسل انقلاب اسلامی را تهدید نکنید!

اگر قرار است از کسی بترسید مطمئنا باید از فرزندان خمینی بترسید.

آنها کسانی هستند که جز خداوندشان از احدی نمی ترسند.

عالی جناب!

اگر قرار است از کسی بترسید از فرزندان خمینی بترسید. آنها وحشی تر از شما را نیز لگام زده اند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


داریوش سجادی – آمریکا
(متن انگلیسی این نامه در نشریه گالف ۲۰۰۰ در دسترس است)

حصری جدید!




سخنی با شیخ مهدی کروبی.

مردی که زمانی پناه خط امامی ها و ملجاء عاشقان خمینی و شیفتگان انقلاب خمینی بود!

حجت الاسلام عزیز جناب آقای شیخ مهدی کروبی.

عیدتان مبارک و نوروز تان پیروز.

در این ایام بنقل از سخنگوی هیات رییسه مجلس از تشکیل کمیته‌ای زیر نظر یکی از نهادها برای رفع حصرتان خبر داده شده بود.

خیر است ان شاءالله!

هر چند فرد مذکور افزوده:

این کمیته اقدامات خوبی را برای رفع حصر انجام داده بود و کار تا برخی مراحل به خوبی پیش رفته بود اما نامه‌ای که آقای کروبی اخیرا منتشر کردند باعث شد وقفه‌ای در این روند ایجاد شود و شاید اگر این نامه نبود کار زودتر به نتیجه می‌رسید.

شیخ مهدی ـ نمی دونم داری چی کار می کنی؟ اما می دونم به حول قوه الهی ان شاالله بزودی از حصر درآمده و این تراژدی تلخ تمام می شود.

اما متاسفم که از هم اکنون و بوضوح مشاهده می کنم در فردای رفع حصر، تراژدی تلخ تر و حصری سنگین تر شما را احاطه خواهد کرد!

شیخ بزرگوار!

مطمئنا روزی حصرتان برداشته خواهد شد. اما مطمئن باشید از آن روز به بعد شما کروبی قبل از آغاز حصر در ۸۹ نیستید!

در فردای حذف حصر، دوستان زیادی به دیدارتان خواهند آمد و مطمئن باشید قهرمان افراد زیادی شده اید.

اما مطمئن باشید در آن فردای محتمل، قهرمان کسانی شده اید که در یک چیز با یکدیگر اشتراک نظر دارند و آن اینکه بالاتفاق از صدر تا ذیل «انقلاب خمینی» و «خمینی انقلاب» را دشمن اند و یارانش را منزجر و متنفرند!

چی کار با خودت کردی شیخ!

جای بچه های انقلاب نزدتان خالی شده!

از کیّان بُریدی و به کیّان پیوستی؟ مرد!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۶ اسفند ۲۸, دوشنبه

شادی زوری نیست!



اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور درباره ایجاد امید در جامعه گفت: صدا و سیما می‌تواند در شاد کردن مردم اقدامات مهمی را انجام دهند.

رئیس جمهور نیز در آخرین روز کاری سال نزد خبرنگاران گفت:

همان گونه که ما اعتراض را به رسمیت می‌شناسیم شادی مردم را هم به رسمیت بشناسیم. اميدوارم سال آينده، سال خوشحالي،‌ اميدواري و نشاط در ميان مردم باشد. نبايد به مردم سخت بگيريم، بگذاريم مردم شاد باشند. همه کاری کنیم سال آینده سال خوشحالی و نشاط برای همه مردم باشد.

تاکید و تصریح و دلالت رئیس جمهور و معاون اول ایشان به شادزیستی و تمهید و تسبیب زیست شادمانه شهروندان هر چند امری ممدوح است اما لااقل از لسان ایشان مسموع نیست.

مسموع نبودن چنین امری از چنان اُمرائی ناشی از آن است که جنس این مطالبه برخوردار از ذاتی آمرانه است و پایوران بر این باورند که برای شادباشی و شادمانی شهروندان مبعوث شده و رسالت تاریخی و قهری و قطعی ایشان شادی افزائی و شادمانی برپائی است.

این در حالی است که همین رئیس جمهور پیش تر و از موضعی تنزه طلبانه انذار آن را داده بود که حکومت وظیفه ای ندارد تا شهروندان را به زور به بهشت ببرد!

گوهر کلام آن موقع رئیس جمهور ناظر بر این داعیه بود که دولت نمی بایست متولی اخلاق و اخلاق مندی شهروندان در جامعه باشد و باید شهروندان را آزاد گذاشت تا در بستر جامعه شخصا مسئولیت پاک زیستی یا ناپاک زیستی خود را عهده داری کنند.

این در حالی است که بصراحت قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی باید همه امکانات خود را بمنظور ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوای شهروندان به کار بندد.

علی رغم این اگر با تسامح بتوان بی مسئولیتی دولت برای پاک زیستی یا ناپاک زیستی شهروندان را مسموع انگاشت در آن صورت با کدام بینه یا ادله ای می توان از موضع جدید دولت برای دغدغه شادمانی ها و بهجت افزائی های شهروندان استقبال کرد؟

دولت تدبیر و امید ظاهرا در برزخی از تذبذب بلاتکلیف مانده و زمانی پشت شعار «بهشت زوری نیست» مسئولیت گریزی خود را پنهان می کند و اکنون فراموش کارانه دغدغه شادی سازی و زیستمان شادمانانه شهروندان را اطلاع رسانی می کند!

اگر به زعم دولت «بهشت زوری نیست» بالتبع شادزیستی مردم هم زوری نیست و ربطی به دولت نداشته و بنا بر احتجاج دولت شهروندان خود مسئول تحصیل شادی و شادمانی های خودند.

ظاهرا دولت تدبیر و امید متوجه نیست که شادی شهروندان برای حکومت محل تردید نیست و آنچه موضوعیت دارد مصادیق شادی است که مُبدل به موضوع مناقشه شده.

مشکل امروز در ایران جامعه ناهمگنی است که بخشی از ایشان با تهجد و ابتهال و نماز شب به وجد و بهجت و شادی روحی می رسد و در سوئی دیگر «ای قشنگتر از پریا ـ تنها تو کوچه نریآ» نیازهای شادی خواهانه لایه دیگر جامعه را برون ریخت و تخلیه درمانی می کند!

قدر مسلم در این میان این دولت است که باید تکلیف خود را روشن کند که آیا می خواهد سلطان بانوی قبله عالم باشد یا سلطان بانوی وزیر اعظم!؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۶ اسفند ۲۷, یکشنبه

تحفه اکبر!



آقای عباس عبدی در سر مقاله روزنامه اعتماد با اشاره به رفتار و عملکرد نامتعارف اخیر احمدی نژاد خواستار مواخذه یا پاسخگوئی اصولگرایان بابت روی کار آوردن احمدی نژاد در ساختمان ریاست جمهوری در دو دوره ۸۴ و ۸۸ شده اند!

صرف نظر از ثبوتی یا اثباتی بودن رفتار و گفتار نامتعارف احمدی نژاد و بیرون از داوری بابت «همین جوری بودن» محمود از ابتدا یا «این جوری شدن» محمود در انتها نکته قابل مناقشه، درخواست نامتعارف تر آقای عبدی بابت رفتار نامتعارف آقای احمدی نژاد است!

جناب آقای عبدی ظاهرا دوات قلم شان در کتابت آن مکتوب آغشته به غیظ بوده و بر این مبنا نفرت از محمود را چاشنی طلب معذرت از حامیان پیشین وی کرده و بشکلی ناموجه خواستار مسئولیت پذیری ایشان شده اند.

همین غیظ از محمود است که آقای عبدی را محروم از آن کرده تا بپذیرند کارنامه احمدی نژاد و خل بازی های امروزین وی هر چه که باشد ربطی به خاستگاه دمکراتیک مشارالیه ندارد!

احمدی نژاد ولو هیولا نیز مفروض انگاشته شود در مجموع برآمده از اکثریت آرای شهروندان در دو انتخاب دمکراتیک ۸۴ و ۸۸ بود.

برخلاف آقای عبدی ضمن «عدم احترام ام به شخص احمدی نژاد» و «احترام ام به احمدی نژاد در مقام منتخب مردم» شخصا بر این باورم اگر ملالتی بابت ورود احمدی نژاد به ساختمان پاستور وجود دارد و اگر کدورتی بابت ناراستی آن خلعت بر قامت محمود موجود و مسموع است انگشت اتهام بابت آن ملالت و این کدورت را باید متوجه شخص دیگری کرد.

محمود هدیه هاشمی رفسنجانی به جامعه ایران بود.

اگر بابت ریاست جمهوری محمود کسی باید شماتت شود آن فرد کسی نیست جز هاشمی رفسنجانی که بابت عملکرد ناصواب قبلی اش تا آن اندازه مورد نفرت اکثریت شهروندان قرار داشت تا در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ و دو گانه «محمود و اکبر» شهروندان در وحشت از عقرب جراره پناه به مار غاشیه ببرند!

آقای عبدی – این «مردم» بودند که محمود را رئیس جمهور کردند و اگر این هندوانه زرد از آب درآمد ماحصلش امر مطلوبی است و باید حق اشتباه کردن مردم را برسمیت شناخت تا از این طریق مشق جمهوریت شوند!

آقای عبدی - تردید نکنید در ۸۴ سیب زمینی هم مقابل هاشمی رفسنجانی قرار می گرفت منتخب مردم و برنده انتخابات بود!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۶ اسفند ۲۶, شنبه

تنها ترین سردار!



چرا هیچ کس احمدی نژاد را جدی نمی گیرد.

رفتارهای هیستریک احمدی نژاد قرینه تقدیر بدفرجام نهنگ هائی شده که در سودای خودکشی به ساحل می زنند و کسی را یارای نجات شان نیست.

محمودی که روزگاری در کسوت بالاترین مقام اجرائی کشور در مصاف با هاشمی رفسنجانی و در فورمت «اهورا و اهریمن» جماعتی را دلبری و تمامتی را کراهت می کرد اکنون تا آن اندازه به زوال افتاده که در واریته های عدالت خواهانه اش هیچ کس ایشان را جدی نمی گیرد.

محمود با خود چه کرد که اینک نه فرودستان جامعه برایش شیدائی می کنند و نه نظام جدی اش می گیرد و نه استغاثه جگرسوزش در فراق عدالت، اقبالی می یابد؟

فرجام محمود، تقدیر خود خواسته و خود ساخته سفید چشمانی است که می کوشند انگیزه های خویش کامانه خود را با انگیخته های صواب انگارانه جامعه «آذین بندی و بازاریابی» کنند.

موسیقی فیلم «کندو» اثر فریدون گُله با سرایش ایرج جنتی عطائی وصف حال تنهاترین سرداری در روزهای آخر سال ۹۶ شده که زمانی براین باور بود زمین زیر گام های معدلت گسترش(!) می لرزد.

تنها تر از انسان در لحظه مرگ

ساده تر از شبنم رو سفره برگ

مطرود هم قبیله محکوم خویشم

غریبه ای طعمه ی این کندوی نیشم

محمود طعمه کندوی تنهائی و خودیت و انانیتی شد که فرجامش با خودکشی نهنگ، این همانی است!

محمود را بایست فراموش کرد و تاکسیدرمی شده اش را در موزه ای نهاد تا مصداق عبرتی برای نااهلان و سفیدچشمان باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

۱۳۹۶ اسفند ۲۵, جمعه

آقای زیباکلام ـ هیچ کس نمی آید!



صادق زیباکلام متعاقب صدور حکم زندان در جدیدترین پست تلگرامی از موضعی محزونانه و با غمبرکی مظلومانه مرثیه ای از «فروغ» را با مضمون زیر بازخوانی کرده:

من خواب دیده ام کسی می آید!

و بدینوسیله خود را در هاله ای از الوهیت و مظلومیت «ژاندارک سازی» فرموده اند!

خیر جناب زیبا کلام ـ هیچ کس نمی آید!

لااقل در خرده فرهنگ شما اصحاب سکولار و لیبرال «قرار نیست» کسی بیآید!

از قبیله ای هستید که اهل رفتنید ـ نه آمدن!

یادتان هست ۱۱ سال پیش در «پرستوها به لانه باز می گردند» خدمت تان معروض داشتم:

قهرمان خواهی در بطن خود نیاز جوامع به یک مرجع بیرونی است تا با تکیه بر آن بتوانند موجبات تشفی خاطر خود را فراهم کنند. در جامعه قهرمان خواه، فردوسی، حافظ، مولوی، نماد کرختی، بی عملی و بطالت تاریخی است.

جماعت قهرمان خواه قبل از آنکه به قهرمانان خود تأسی کنند، با آنان فخر می فروشند. برای توجیه بی عملی خود انگشت اشاره خود را متوجه قهرمانان خود می کنند تا بدینوسیله ناتوانی خود برای فردوسی و حافظ و مولوی «شدن» را با فردوسی و حافظ و مولوی «داشتن» جبران کنند.

قبل از «بودن» متکی اند بر «داشتن». در ازای آنکه بگویند چه هستند، می گویند چه دارند.

قهرمان برای شمایان پرده استتار ناتوانی های تان است.

منتظر کسی نباشید. کسی در کسوت شما قرار نیست بیآید!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی – آمریکا
https://t.me/joinchat/AAAAADu67x7SA2kJ7qFuRQ

بی بی سی و بابایش!



تلویزیون فارسی بی بی سی طی یک هفته گذشته با اعزام چند تن از کادر استخدامی خود به نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو واریته ای از تظلم خواهی را علیه جمهوری اسلامی معرکه گردانی کرده است.

صرف نظر از صحت یا عدم صحت دواعی و دعاوی بی بی سی علیه ایران اما نمی توان منکر این واقعیت شد که توسل و استغاثه بی بی سی به سازمان ملل موید کمال پُر روئی ماشین تبلیغاتی دولت انگلستان در مصاف تبلیغاتی اش علیه ایران است.

عمده شکوائیه بی بی سی علیه ایران بازگشت به تصمیم چندی پیش قوه قضائیه ایران دارد که مطابق آن پرسنل ایرانی تبار(!) بی بی سی بدلیل اخذ تابعیت اجنبی از حقوق ارث و تملیک اموال غیر منقول در ایران محروم اعلام شدند.

این در حالی است که قانون مزبور از زمان حکومت پهلوی تصویب و در ساختار قضائی جمهوری اسلامی نیز تسری یافته. مطابق ماده ۹۸۹ قانون مدنی ایران هر تبعۀ ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونی بعد از تاریخ ۱۲۸۰ شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد تبعیت خارجی او کان لم یکن بوده و تبعۀ ایران شناخته می‌شود ولی در عین حال کلیۀ اموال غیر منقوله او با نظارت مدعی‌العموم محل به فروش رسیده و پس از وضع مخارج فروش، قیمت آن به او داده خواهد شد و بعلاوه از اشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننه و انجمن‌های ایالتی و ولایتی و بلدی و هرگونه مشاغل دولتی محروم خواهد بود.

بر این اساس منطق پایوران جمهوری اسلامی علی رغم ترشروئی بی بی سی کاملا قابل فهم است.

بی بی سی و ماموریت محوله اش برای ایران چیزی جز یک جنگ نیست.

قدر مسلم وقتی طرفین نسبت شان با یکدیگر در حد فاصل یک جنگ تعریف شده آن وقت دیگر کمال پر روئی است تا یک طرف ماجرا سالوسانه و مظلوم نمایانه التجاء به «آقا جون» در ژنو ببرد و مطالبه نیروی کمکی کند!

طبیعتا وقتی در منشور رسانه ای بی بی سی این «شبه رسانه» در مقام ابزار دیپلماسی خارجی دولت انگلستان معرفی شده و صریحا نیز اعلام کرده بی بی سی فعالیت رسانه ای خود را وقف تامین اهداف دیپلماتیک دولت انگلستان در خارج از مرزها می کند بر این منوال مظلوم نمائی بی بی سی چیان نزد «آقا جون» بصورت قهری نوعی خود شیرین کردن بی معنا و بی مناسبت تلقی می شود.
BBC World Service
The BBC is a Crown Corporation of the British Government but operates independently of it
 There is no direct control of the BBC by the British Government
The World Service may, however, promote the British point of view and foreign policy

مظلوم نمائی بی بی سی هر چند برای اصحاب آن می تواند تداعی کننده دادخواهی باشد اما برای ایرانیان چیزی جز ژاژ خائی نیست و عملکرد فارسی زبانان پیوسته به بی بی سی در حافظه تاریخی ایرانیان پیوستن اصحاب گروهک تروریستی مسعود رجوی به دولت اجنبی صدام و شانه به شانه بعثی ها با ایرانیان جنگیدن را تداعی می کند.

تنها تفاوت آنجاست که رجوی چیان تفنگ دست گرفته و زیر سایه اجنبی علیه ایران در جنگ سخت مشارکت داشتند و بی بی سی چیان دوربین دست گرفته و زیر سایه اجنبی علیه ایران در جنگ نرم مشارکت می ورزند!

صورت قضیه ساده است.

این یک جنگه! و طرفین گریزی از پذیرش قواعد جنگ را نمی بایست داشته باشند.

این کمال پر روئی است که علیه ایران «تک» کنید اما «پاتک» ایران را برنتابیده و التجاء به «آقا جون» ببرید!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۳۹۶ اسفند ۲۴, پنجشنبه

لات آئلات (لاطائلات) علی آقا!




آقای علی مطهری در راستای مساعدت جهت حضور بانوان در مسابقات فوتبال اظهار داشته اند:

به خاطر چهار تا لات که نمی‌توانيم از حقوق مردم جلوگيری کنيم. کسی که «حرف بد می‌زند» بايد تنبيه شود نه فردی که می‌خواهد وارد ورزشگاه شود. اتفاقا وقتی خانم‌ها وارد فضای عمومی می‌شوند، فضا تعديل می‌شود. نمونه‌اش همين جلسه‌های مجلس. وقتی خانم‌ها هستند بيشتر رعايت می‌کنيم.

مجوز حضور یا عدم حضور زنان در استادیوم های فوتبال بماند بر عهده مسئولان اما نکته غیر قابل اغماض کم لطفی یا کم عمقی جناب مطهری به لوازم و لواحق الواطی و لات بازی است.

مزید اطلاع مشارالیه می بایست معروض داشت الواطی از مشتقات وُلگاریسم (Vulgarism) یا بدهانی و هرزگی و پرده دری لسانی محسوب می شود.

بدین منوال جامعه جهانی لات های محترم (!) از یک هم ریختی همومورفیک و هم زبانی ایزومورفیک بهره مند می باشند!

علی آقای محترم!

مزید اطلاع تان معروض می دارد، بدسگالی زبانی شاخص لات بازی است و برخلاف فرمایش شما تجربه نشان داده در استادیوم ها که بماند در همين جلسات مجلس نیز نمایندگانی تشریف دارند که اول اسم شان «علی مطهری» است و علی رغم حضور بانوان در مجلس با بی پروائی همکار خود را چنین عتاب می کردند که:

خفه شو بتمرگ مرتیکه پفیوز!

ظاهرا علی آقا اصرار دارند برخلاف سنت رسول الله از زمره خرما خورانی باشند که منع خرما می فرمایند!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
@dariushsajjadi44

لوور!



ناتوانی اکبر رنجبرزاده عضو هیات رییسه مجلس ایران در خوانش صحیح کلمه «لوور» ظاهرا اسباب بهجتی فراگیر نزد اقشار مختلفی از جامعه را فراهم آورد.

قدر مسلم توقع عمومی، نمایندگان مجلس را بخشی از الیت جامعه محسوب می کنند که برخوردار از تراز علمی شایسته احراز مقام نمایندگی می بایست باشند. اما از سوئی دیگر نیز تلفظ ناصحیح کلمه ای مانند «لوور» که در سطح جهان برخوردار از اشتهار است، امر غیر قابل انتظاری است.

شخصا کمترین شناختی از رنجبرزاده و جهت گیری سیاسی ایشان ندارم و بر این باورم که خاستگاه سیاسی ایشان نیز کمترین نقشی در لزوم یا عدم لزوم تحفیف ایشان بابت ناتوانی در تلفظ یک کلمه را ندارد.

اما از سوئی دیگر معتقدم اگر جای شماتتی هست آن شماتت ناظر بر ناتوانی در خوانش صحیح لوور نیست. اتفاقا از سوئی محل افتخار است که نماینده مجلس ایران با مکان های لوکس و تشریفاتی بلاد غرب چندان آشنا نباشند.

لوور درست است مکان معروفی است اما شهرتش نزد خواصی است که یا ساعات فراغت خود را به تنعم و تعیش با قدم زدن در شانزه لیزه و موزه لوور سپری می کنند و یا در شیدائی غرب «لوور شناسی» برای ایشان احراز تشخص می کند.

شماتت از آنجائی آغاز شد که نخبگان مملکت دیگر نتوانستند کلمه «مستضعف» را درست بخوانند و بالتبع دیگر ناتوان از دیدن آن ناتوانان شدند.

شماتت مستحق آن شناعتی است که تنزه طلبانه مستضعفین را از ترمینولوژی انقلاب زدود و لوکس اندیشانه «اقشار آسیب پذیر» را جایگزین آن کرد.

شماتت مستحق آن «از ما بهتران» و آن «نانجیبانی» است که خوانش صحیح مستضعف را نابلد بودند و دیدن آن ضعیفان موجبات کهیر زدن آن خبیثان می شد!

بروید آنانی را شماتت کنید که با خطبه «مانور تجمل» از اقشاری که امام ولی نعمتان مملکت اطلاق شان می کرد، برائت جستند و خود را ماه مُنیر از ما بهتران نوکیسه و بی هویتی کردند که همه فهم شان از انسان حساب های بانکی شان بود و هست!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی – آمریکا
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

بیماری زیباکلامی!



محکومیت دکتر صادق زیباکلام به جرم تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب اقدام ناشایستی است که نشان از نابلدی کسانی دارد که قرار است بلدراه و گره گشای سیستم ملکداری کشور باشند.
زیباکلام شخصیت تیپیک یک بیماری بدخیم اجتماعی و اپیدمیک در ایران است و بر این منوال کمال بی حزمی است تا بیمار را تمشیت کنند.
در تمام ساختارهای بهبودگرایانه بیمار را زندان نکرده و ایشان را تیمار می کنند.
زیباکلام را باید در قامت اسم مستعار یک مشکل فرهنگی برسمیت شناخت که حل آن در گرو انحلال آن است.
منحل کردن این بیماری مقدم بر حل آن است.
زیباکلامی را باید ورژنی از بیماری ژلوتوفوبیا نزد کثیری از ایرانیان محسوب کرد که ایشان را برخوردار از «هم رنجی» اجتماعی کرده است.
اطلاق ژلوتوفوبیا نمایه کسانی است که بنا به ابتلائات روان نژندانه خود را در برزخ «ترس از مورد تمسخر یا حقارت قرار گرفتن» بلاگردان می بینند.
مبتلایان به ژلوتوفوبی افرادی فاقد اعتماد بنفس بوده و در ناخودآگاه شان خود را انسانی مضحک می انگارند و خائف اند از این که دیگران نیز این موضوع را دریابند.
بر این منوال «زیباکلامی» را باید تراوش تُرشآبه زخمی اجتماعی انگاشت که به غلط نشتگاه آن را در حد فاصل دو جامعه سنتی و مدرن نشانه گذاری می کنند.
برخلاف تصور فهم غالب جامعه شناسان ایرانی گسل اصلی در بستر اجتماعی ایران گسل سنت و مدرنیته نیست.
چنین تشخیص غلطی ناشی از نگاه ریخت شناسانه جامعه شناسان ایرانی بجای نگاه آسیب شناسانه به ابتلائات اجتماعی است.
دو گانه سنت و مدرنیسم در قشربندی اجتماعی ایرانیان فاقد موضوعیت است.
مدرن های ایرانی همان قدر با شاخص رفتاری سنتی ها اعم از تقدير گرائی و تبارگرائی و اقتدار گرائی و زعيم سالاری مانوس اند که به همان اندازه با شخص های عقلگرائی و فرديت و خود باوری و مسئوليت پذيری و استقلال فکر در دنیای مدرن نامانوس و ناهمسو اند!

مقاله انگشت بودا را ببینید - http://bit.ly/2FGsXe6

صورت واقعی قضیه آن است که «زیباکلامی» عریان شدن بی شکلی و بی ریختی و بی هویتی و بی همه چیزی اقشاری است که از جوار اینرسی انقلاب اسلامی «عجز و فقرشان» برون ریخت شدند.
انقلاب اسلامی بصورت قهری اسباب برون ریخت و عریان کردن ماهیت «ایمان ویترینی» و «دین مخنث» مردمانی شد که تا قبل از این با تعریف مدالیومی و مینی مال و کاریکاتوری از دین «فکر می کردند» مسلمانند. دینی که در مسامحه آمیز ترین قرائت ممکن «بود و نبودش» علی السویه است و کمترین بروز و نمود و ظهوری در تعیین و تبیین و تعیُن رفتار فردی و اجتماعی مومنانش ندارد.
رنجوری ایشان ناشی از مهجوری ایشان است و می کوشند فرار از برزخ بی هویتی و سفله انگاری خود را از طریق شکلک درآوردن به نظامی که متهم است عریانی ایشان را برون ریخت کرده تشفی خاطر دهند و متقابلا با فهم «خود مدرن انگارانه» از خود، در ناخودآگاه شان با غربیان مهتر انگاشته شان به «این همانی» برسند.

توضیحات بیشتر در مقاله آی دی لوژی - http://bit.ly/1MQSgra

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-ــ
داریوش سجادی – آمریکا
@dariushsajjadi44

عجز بی بابائی!



آویو کوچاوی «معاون ستادکل ارتش اسرائیل» اخیرا فرموده اند:

اسرائیل برای نبرد در پنج جبهه در مرزهایش، به علاوه یک جنگ با جمهورى اسلامى آماده می‌شود!

حسب اظهارات آقای کوچاوی:

جمهورى اسلامى به فعالیت‌های تروریستی(!) در خاورمیانه دامن می‌زند و ارتش اسرائیل نیز به تقویت خود ادامه داده و برای مقابله با درگیری نظامی در آینده آماده می‌شود.

اظهارات کوچاوی را چیزی جز لاف در غربت نمی بایست محسوب کرد.

فهم دقیق تر این اظهارات را باید در تغییر محسوس نقشه استراتژیک جهان از فردای تفوق تسلیحاتی روسیه، کاوید.

تغییر محسوسی که منجر به انعطاف قابل فهم ترامپی شده که علی رغم نقش لات بازانه اش در نظام بین الملل، اینک ظاهرا شم تاجرمسلکانه اش به ایشان تفهیم کرده: مرد جنگ «مرد فرار» هم باید باشد!

(استقبال از مذاکره با کیم جونگ اون را می توان اولین نمونه بر سر عقل آمدن ترامپ محسوب کرد)

بر این مبنا اسرائیل را بمثابه کودکی باید مفروض انگاشت که در «تنگنای ترس» بلند بلند با خود فریاد «من نمی ترسم» می زند! در واقع صهیونیست ها با التفات به تغییر محسوس نقشه استراتژیک جهان در «عجز بی بابائی» روان پریشانه آروغ جنگ با ایران را می زنند.

کاش اساتید دانشکده های جنگ در اسرائیل به دولتمردان این رژیم نامشروع گوشزد می کردند:

شما جانیان، چهار بار با کل ارتش های جهان عرب در خاورمیانه جنگیدید و همگی ایشان را شکست دادید اما در جنگ ۳۳ روزه حریف یک سازمان نیمه پارتیزانی تحت حمایت ایران نشدید!

بی مقداران!

لاف تان گربه های ایرانی را نیز نمی تواند بترساند! پروای تیز چنگی پلنگان ایرانی را داشته باشید!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-ــ

داریوش سجادی – آمریکا
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۲۰, یکشنبه

تاجزاده ژانوسی! (*)


نامه نگاری اخیر مصطفی تاجراده با محسن مخلمباف هر چند از حیث ترویج گفتمان اصلاح طلبی شانیت دارد اما از حیث شخصیت فاقد مشروعیت است.

در طرفین این مراوده اولا مخملبافی نشسته که مهمل بافی های خود در ۸۸ را فراموش کرده که چگونه از طریق سابوتاژ و شامورتی بازی می کوشید بر آتش فتنه و شهرآشوبی ۸۸ بنزین نفرت و خشونت بپاشد.

مهملاتی ناظر بر اسب های میلیون دلاری رهبری در کنار پیپ ها و عصاهای مُرصع و جواهر نشان ایشان به همراه آشپزخانه میلیون دلاری جهت تست سم شناسی اطعمه و اشربه آیت الله خامنه ای!

گذشته از هجویات مخملباف آنچه این مراوده را نامسموع می کند نسیان تاجزاده است که اینک از موضع اولترا خیراندیشی خطاب به مخملباف می گوید:

من هرگز تسلیم این راهبرد نژادپرستانه نشدم که در حلب هرچه می‌خواهد رخ دهد، بدهد، همدان امن باشد.

من هرگز تن به تقسیم‌بندی بیشرمانه “ناموس ما”، “ناموس آنها” ندادم. برای من ناموس همه ساکنان خاورمیانه اعم از شیعه و سنی و مسیحی و یهودی و ایزدی و زرتشتی و سکولار مهم است، نه فقط ناموس ایرانیان و شیعیان.

تاجزاده در حالی به تصنع در مقابل مخملباف خود را در پوزیشن زهد فروشی و پارساکیشی قرار داده که همان تصنعی بودن مانع از آن شده تا به یاد بیآورند در در دی ماه گذشته و پس از سرکوب داعش در شامات و عراق، ایشان چگونه سردار قاسم سلیمانی و نیروهای تحت امرش را به اتهام دفاع از مردم یمن به طعنه و تحقیر این چنین خطاب قرار داد که:

یمن که در اشغال داعش نیست، حرم ندارد و هم مرز اسرائیل هم نیست که به اصطلاح آقایان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب شود. اعلان کمک مستشاری ایران در یمن توسط سپاه در شرایطی که ترامپ در پی اثبات دخالت سپاه در امور داخلی کشورهای دیگر است، چه معنا و چه لزومی دارد؟

در همان تاریخ خدمت جناب تاجزاده معروض داشتم:

یمن حرم ندارد! اما «آدم» که دارد و آن آدم های بی پناه در مظلومانه ترین شکل ممکن توسط ارتش وابسته سعودی در حال قحطی و گرسنگی و کشتار اند! در ترمینولوژی حضرتعالی، شان و منزلت و جایگاه «آدم» کجاست و چیست!

اینجا - http://bit.ly/2Hq8Dyb

مشکل آقای تاجزاده و امثال ایشان آن است که اصلاح طلبی شان فاقد عمق استراتژیک است و فهم شان از اصلاحات صرفا فهمی تاکتیکی است.

* ـ ژانوس اشاره به اسطوره دو چهره یونان باستان دارد..

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ-ــ

داریوش سجادی – آمریکا
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۱۲, شنبه

خودباختگان!





‍ خیر جناب علیزاده!

علی رغم همه ارادتم به شما و مواضع حق طلبانه و منطقی شما اما برخلاف شما اعتقاد ندارم «نفرت از خود» و «حس حقارت ملی» را BBC می سازد و به مستعمرات صادر می کند.

بی بی سی سازنده ایشان نیست، نماینده و تریبون و ویترین ایشان است.

این سفلگان، ورشکسته به تقصیران مرعوب و مغبون و خودباخته ای اند که در هیچ مجلس رقصی از ایشان دعوت به عمل نیامده وگرنه رقاصان بغایت حاذقی اند و BBC و BBC چیان تنها صحنه رقاصی این خوش خرامان در زمین اجنبی را بکفایت بستر سازی می کند.

نفرت از خود و حس حقارت ملی میوه منحوسه درخت بی هویتی و خودباختگی جماعتی است که همه شعورشان از خود تلخیصی است از «این همانی» با غربیانی که در مخیله ایشان «انسان برتر» معنا شده.

خودباختگانی که با «ماغ کشیدن» ، کهتری مفروض انگاشته خود در مقابل مهتری ارباب غربی را با «گاو مش حسن» به «این همانی» می رسانند.

تخفیف شان نباید کرد. بیمار اند و مستحق درمان اند.

شایسته شماتت نیستند بایسته طبابت اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی

@dariushsajjadi44