۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

یکی بود یکی نبود!

یکی بود یکی نبود
یه دولتی بود که هیچی نبود!
هاشمی هر چی که ایراد بود بهش لااقل یه چیزی بود!
دولت سازندگی بود!
هر چقد به توده ها بی وقعی شد لااقل از فربه ها دلبری شد!
خاتمی با اصلاحات الو گرفت!
ترش یا شیرین افتخار دولتش توسعه سیاسی بود!
حالا شد یا که نشد ملالی نیست! گفتگوی تمدن بنام شون محضری شد!
محمودم با دولت اش! با هاله های صورت اش!
اسفندیار دلبرش! آره و اینا! خوب یا که بد!
آخره چالشگری و نماد مردم گری بود!
اینا لامروتآ هر چی بودن، یه چیزی بودن!
می دونستن چی میخان؟ چی نمی خان!
دیگه موندم چی بگم؟
آخرم نفهمیدیم دولت تدبیر و امید.
مردای معتدله، منفرجه، مذبذبه!
با کلید و برجامو و سرانجامو!
با سرهنگ نیستم و حقوقدانم گفتناشون!
لاجرم معلوم نشد، دولت مستعجل شون!
چی میگن؟ چی می زنن؟ چی میخان و چی چی بودن!
کاش لااقل لاکردارآ ، یه چیزی بودن!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داریوش سجادی

۱۳۹۶ اسفند ۶, یکشنبه

دختران خیابان شعور!


ماجرای جلوه نمائی و جمال فروشی زنانه در ایران از ۲۰۰ سال بعد از آنکه طاهره قرة العین در نشست بدشت ضمن برداشتن حجاب با ابتهاج شعر زیر را سرود:

ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق

رفع حجب گردید هان از قدرت رب‌الخلق

مُبدل به یک معضل در مناسبات اجتماعی ایران شد و کماکان بویژه از فردای پیروزی انقلاب اسلامی موضوعیت خود را حفظ کرده.

به همین دلیل است که ماجرای حجاب و بدحجابی مبدل به موضوعی شده که به قامت عمر جمهوری اسلامی برخوردار از قدمت شده و از شدت استمرار مرزهای کسالت و ملالت را در نوردیده.

بر همین منوال اظهاراتی از این دست در ایران که «ما ملزم به بهشت بردن مردم نیستیم» مغلطه ای است که در راستای بحث حجاب و بی حجابی می تواند و توانست فهم معوج و ناقص پایورانی از نظام جمهوری اسلامی را برون ریخت کند تا از آن طریق بی عملی ایشان در مقابل معضل بدحجابی را رمز گشائی کند.

پایورانی از نظام که قائل به بی تعهدی و لاقیدی حکومت به بهداشت اخلاقی جامعه اند در حالی که در متن قانون اساسی بصراحت آمده «دولت جمهوری اسلامی باید همه امکانات خود را بمنظور ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوای شهروندان به کار بندد» خوب است چنان پایورانی بگویند اگر دولت نباید دغدغه سلامت اخلاقی جامعه را داشته باشد در آن صورت و با همان منطق به دولت چه ارتباطی دارد که آموزش و پرورش را در کشور زوری کرده است؟

به دولت چه ربطی دارد که متولی باسواد شدن کودکان و نوجوانان باشد؟

مغز خودشان است و بگذارید هر طور که مایلند و آزادانه با هر چه که مایلند مغزشان را انباشته کنند!

وقتی در همه کشورها بمنظور رعایت بهداشت غذائی، جمیع رستوران ها تحت نظارت سازمان های بهداشتی اند تا غذائی فاسد و آلوده به مردم ارائه نشود همین مسئولیت را دولت ها در قبال غذای روح و ضرورت سلامت اخلاقی جامعه عهده دارند تا عرصه شهر آلوده به هوس بازی های اخلاق کُش نشود.

در غیر این صورت و با همان «منطق لاقیدی دولت به بهینه سازی اخلاق در جامعه» آنگاه به دولت چه ربطی دارد که با مفتشین وزارت بهداشت در امور سلامت غذائی و بهداشتی رستوران ها دخالت کرده و استاندارد یا غیر استاندارد بودن و کیفیت مطلوب تولیدات این مراکز را مظنه می زند؟

بگذارید مردم خود متولی طعام خودشان باشند؟ شکم خودشان است و بگذارید هر طور که مایلند و با هر چه که تمایل دارند شکم های خود را انباشته کنند!

با همین منطق اساسا به دولت چه ارتباطی دارد که از شهروندان و به زور مالیات می گیرد؟

شهروندان را به حال خود بگذارید تا هر کدام که مایل بودند برای خدمات شهری به شما مالیات دهند یا ندهند!

در این میان جای آن دارد تا به همه آن بانوانی که خالی از هرگونه مبانی معرفت اندیشانه لاقیدی خود به حجاب را تشخص و مدرنی و متمدنی فهم کرده اند گوشزد کرد:

حجاب بمعنای عدم جلوه گری تنانه در سپهر علنی جامعه، متکی بر حجت عقلی و ضرورت منطقی است.

چنین بانوانی گریزی از این واقعیت نمی توانند داشته باشند، وقتی حضورشان در سپهر علنی جامعه را بدون تقید به عرف و فرهنگ و قوانین جامعه با تنانگی و جلوه گری جنسی آغشته اند این امر بدان معنا است که جلوتر از دیگران برای خود قبل از موجودیت و هویت و شخصیت انسانی قائل به موجودیت جنسی و هوس فروشانه اند!

در آن صورت چنان بانوانی با چنین حضوری دیگر چه توقعی دارند تا نظربازان و حرام چشمان را ملامت کنند که چرا با هیز چشمی بدنم را چون مرتع انگاشته و چهارپایانه آنرا می چرید و به چشم شهوت می کاوید و می انگاریدم؟

در این صورت هیچ تفاوتی بین بانوان بی تقید به قانون و عرف جامعه با یک دزد و قاچاقچی یا فروشنده مواد مخدر نیست و جملگی در یک چیز شریک اید و آن بی وقعی و شکستن قانون!

گذشته از آنکه حضور تنانه در حریم عمومی در نظامی که قانون و عرف اسلامی بر آن حاکم است بمعنای تجاوز حریم خصوصی به حریم عمومی و تضییع حقوق مدنی شهروندان است.

به همان اندازه که بدن یک زن حریم خصوصی ایشان است به همان اندازه چشمان مردان نیز حریم خصوصی ایشان محسوب می شود و همان طور که مردی حق ندارد در حریم عمومی بدون مجوز دست به بدن زنان بزنند زنان نیز مجاز نیستند بدون جواز، حریم خصوصی چشم مردان را خودسرانه به اشغال خود در آورده و خویش کامانه از مردان مطالبه چشم پوشی و غمض عین کنند.

هم زنان و هم مردان موظف اند در ورود به حریم عمومی امساک قانونمدارانه کنند.

صحبت از مذمت سکس نیست محل مناقشه مکان سکس و تنانگی است.

احتجاج آن بخش از زنان بدحجاب که لاقیدی خود به حجاب در جامعه را با توسل به این معنا توجیه می کنند که:

این تن خودمه و مایلم هر جور دلم بخاد در جامعه لباس بپوشم!

چنین احتجاجی قرینه عملکرد وحوش انتحاری است که بدن خود را در معابر عمومی منفجر می کنند با همان منطق کوژینه که:

این تن خودمه و مایلم هر کجا که بخواهم منفجرش کنم.

(نگاه کنید به مقاله زگیل لیلی - )

هر چند گریزی از این واقعیت نباید داشت که زن ذاتا دغدغه دیده شدن دارد هم چنان که مرد بالذات در کمین دیدن است.

یک پروگرامینگ ذاتی.

رفتاری غریزی که توسط خداوند در نهاد بشر تعبیه شده و توسط همان «خداوند پروگرام کننده» امر به مدیریت چنان طبعی شده. صراحت دین ناظر بر مدیریت این ذات است و نه سرکوب آن. صراحتی که طی آن مرد را به اعراض از هرزه بینی و زن را به اعراض از هرزه بینان و اغواگری برای نامحرمان کرده.

هر چند میل به دیده شدن میلی است ذاتی اما میل به خود بینی سیئه ای است شیطانی.

عصیان شیطان ناشی از اعراض اش بابت دیده شدن انسان توسط خداوند و میلش به در کانون توجه انحصاری بودنش نزد خداوند بود.

گوهر خلقت زنان نیز نوعا با چنین ذات و میلی به دیده شدن از طریق خودآرائی سرشته شده.

دیده شدن لزوم بد نیست و اتفاقا گوهر مسلمانی دیده شدن و پسندیده شدن در چشم خالق از طریق پارسا کیشی و پرهیزکاری است.

محل نزاع دیده شدن خودبینانه و متفرعنانه است.

بخش قابل فهمی از بد حجابی، ناشی از یک دیالکتیک طبعی و جلوه گری ذاتی و بیرون از اراده نسوان (از نه سالگی به بعد) و گرایش به جنس مخالف در ذکور (از ۱۶ سالگی به بعد) و منتج از بلوغ جنسیتی است که بیرون از اراده ایشان در دو گانه «جلوه گری و جلوه خری» هم افزائی می کند و غافلانه تحت این پروگرامینگ با فهم خود اتکائی و توهم خود خواستگی و اراده گرائی اقدام به خود نمائی و خود ابرازی بمنظور جلب نظر جنس مخالف می نمایند.


علی ایحال موضوع قابل مناقشه ابراز تنانگی در حریم عمومی است.

جلوه گری تنانه زنانه در سپهر علنی جامعه قبل از تخفیف شخصیت زن مبتذل کردن و زوال نگاه به مرد در قامت یک آلت جنسیتی است.

بر این منوال تنانگی زنانه را می توان امری کاملا تجاری محسوب کرد.

بی حجابی در فورمت تنانگی یکی از وجوه و بروز و بلکه یکی از مهم ترین مشتقات مصرف گرائی در فرهنگ و جوامع غربی است.

در منظومه فرهنگی غرب با تحمیق زن از طریق تشویق زن به فراتر از بی حجابی (بی بند و باری و بی پروائی جنسی) ایشان را مبدل به آگهی های تجاری رایگان و بیلبوردهای متحرک در سپهر علنی جامعه کرده اند تا از آن طریق برای آقایان التذاذ ذهن و تنوع و تحریک و ایجاد ذائقه زیاده خواهانه جنسیتی کنند تا بالتبع به یک زن قناعت نکرده و با بودن در بازار پر مطاع زنان الوان و رنگ و وارنگ هر چه بیشتر ذائفه مصرف گرائی اش تحریک و بالتبع رونق این صناعت برای صاحبان این صنعت بر قرار و مستدام باشد.

مصرف و مصرف بیشتر در نظام سرمایه سالار غرب اصل طلائی برای تداوم سود بیشتر صاحبان صنایع و خدمات و تولیدات است.

بر این اساس همه چیز در ذیل این نظام مصرف سالار از جمله زن، مبدل به کالا می شود و بالتبع نگاه به زنان آغشته به عنصر اوبجکتیفی کیشن ـ Objectification می گردد.

(در علوم اجتماعی Objectification به شی انگاری و تقلیل زنان به بدنشان اطلاق می گردد)


قدر مسلم ذیل چنین نظامی اگر قرار است زن نیز کالا محسوب شود قهرا باید با پکیجینگ و مارکتینگی چشم نواز و دلربا بر مصرف هر چه بیشتر این کالا در بازار مصرف دامن زده شده تا از آن طریق سود صاحبان متصل به این صنعت نیز (تجارت زن) تضمین شود.

سیکل بسته و منحوسی که منتج به افول فروغ مناسبات زناشوئی و سرد و تصنعی و رباتیک شدن مناسبات زوجین شده و خانواده ها را مبدل به خانوا ده های سلولی کرده که برخوردار از فرزندانی شده اند که ناکام از مناسبات عاطفی در خانواده فرایند رشد و تکوین شخصیت خود را در فضائی ناسالم طی می کنند.

شبکه تلویزیونی ABC در آمریکا طی گزارشی تنظیم شده فیلمبردار و گزارشگر خود را بشکلی نامحسوس همراه با زنی آلامد و بلوند و خوش جمال و با لباسی تن نما راهی خیابان های نیویورک کرد و بدینوسیله اقدام به تهیه و ارائه گزارش از مردانی کرد که به طعمه مزبور متلک های جنسیتی می گفتند.

گزارشگر ABC در ادامه وقتی مردان مزبور را مورد سوال برای چرائی ابراز آن متلک ها قرار می داد غالبا مواجه با این پاسخ می شد:

مقصر خودشه. زنی که این جوری می آد تو خیابون یعنی خودشم علاقه به شنیدن این متلک ها داره!
بدون هر گونه داوری در مورد گزارش مزبور، پاسخ به این پرسش قابل تامل است که:
عطف به نیاز توجه طلبانه و تحسین جویانه نسوان، زنی که به اقتفای ارتفاع همین نیاز و در حسرت دیده شدن و مورد تحسین قرار گرفتن و بمنظور «نیل به این میل» از خود آرائی و بدن نمائی و جلوه گری خیابانی بهره می برد؛ چنین زن و چنان زنانی تصور می کنند آن نرینه های به وجد آمده در نقطه مقابل شان چه حظ و قصدی را از نگاه «تحسین آمیز فرض شده به ایشان» دنبال می کنند؟
آیا آن بانوان محترمه متصورند نگرش آقایان مزبور در چنان موقعیتی به ایشان برخوردار از حظی مشترک با نگرش زیبا شناسانه است.

آیا آن بانوان محترمه متوجه اند آن نرینگان حظ و قصد و وجد اصلی شان از رویت آن «چین و ماچینان» و «شه پرکان الوان» چیست و کجای ماجرا را می بینند و می جویند!؟


واقعیت آن است جلوه گری و جلوه فروشی و طنازی و غمازی چنان نسوانی امری است مُعَلّل و نه مُدَلّل هم چنان که حجاب و عزم بر با حجابی امری است مُدَلّل.

چشم چرانی مردان نظرباز و چشم ربائی زنان نظرخواه دو روی سکه اند و رابطه دیالکتیکی با یکدیگر دارند در این دیالکتیک مردان با «چشمان شان» زنان را «می بینند» و زنان با «چشمان شان» چشم چرانان شان را «می شمارند» و بر این آمار می بالند!

آنچه در این میان مورد غفلت قرار دارد آن است که فهم زنان از نگاه چنان مردانی دچار مغلطه است و برخلاف تصور ایشان، مردان قبل از نگاه تحسین به چنان زنانی برخوردار از نگاه اسکوپوفیلیا اند!

(اسکوپوفیلیا ـ Scopophilia تماشاگری جنسی و اشتغال ذهنی از اعمال مربوط به دید زدن افراد)

هم چنان که جنس رفتار تنانه و جلوه گرانه چنان زنانی نیز قبل از تحسین طلبی نوعی اگزیبیشنیزم را بازتولید می کند!

(اگزیبیشنیزم – Exhibitionism خود نمایی جنسی)

علی ایحال تعریف درست از صورت قضیه نیمی از راه حل قضیه است.

علت لاقیدی تنانه اوولوشنی است (Ovolution) که بیرون از اراده زن در بطن و جنم ایشان و بصورت خداداد و ذاتی پروگرام شده و فعال می شود. هر چند زنان هیچ نقشی در این نیل و میل و کشش ذاتی ندارند اما مدیریت آن نزد بانوان امری عقلی و استدلالی است.

نسوان متاثر از «اوولوشن» در آرمانی ترین نقطه بهجت جنسی و شوق و اقبال به نرینگان و تحت تاثیر این نیل و میل «فراـ ارادی» می کوشند به هر شکل ممکن از طریق خود آرائی و تن آرائی و آرایش و زدایش و پردازش خود را هر چه بهتر و بیشتر در کانون توجه و اقبال و تحسین جنس مخالف قرار دهد.

اوولوشن یک پروگرامینگ جهت کمال جفت یابی و آمیزش از روی خرسندی بمنظور تضمین تنازع بقا و انعقاد نطفه در ایده آل ترین موقعیت جنسی نزد زنان است.


بر این منوال می توان ما به ازای برخورد سلبی با پدیده بدحجابی و لاقیدی به مستوری را از طریق تخفیف بدحجابی آنتروپی کرد!

تضمین موفقیت ترویج حجاب در تعریف درست از بی حجابی است.

حل مشکل بدحجابی در گرو انحلال آن است.

منحل کردن مسئله بد حجابی(گشودن و تشریح) مقدم بر حل آنست (مرتفع کردن)

از بی حجابان بپرسید معنا و اصرارشان در بدن نمائی و تن نمائی و جلوه گری خیابانی چیست؟

قبل از آنکه بکوشید حجاب را به ایشان تحمیل و با حجابان را تمجید کنید بکوشید بی حجابی ایشان را به دست خودشان تحقیر کنید!

شایسته نیست بدحجابان را تحقیر کنید اما این فرصت را مهیا کنید تا به دست خود تخفیف شوند!

بدحجاب ترین دخترکان شهر را در بهترین ساعت تلویزیون بصورت زنده مقابل دوربین بنشانید تا از از لاقیدی خود به حجاب دفاع کنند.

اجازه شان دهید در مقام دفاع از باور خود طرف مقابل را به قوت تخطئه کرده و دواعی و مبانی احتجاجی خود در دفاع از بدحجابی و بی حجابی را برون ریخت کنند.

بگذارید خود به این صرافت بیفتند که دست شان از حجت عقلی خالی است.

تصور می کنید آن دختر خانم ۱۴ ساله یا ۱۶ ساله یا ۱۸ ساله و ۲۰ ساله و ۲۵ ساله و آن خانم ۳۰ و ۳۵ ساله و آن عاقله زن ۵۰ ساله و آن پیرزن ۷۰ ساله بی تقید به مستوری، «بی حجابی» خود را از بطن آخرین مکاشفات منطقی یا مطالعات فلسفی و تاملات و تعمقات و تدبُرات اندیشگی و مطالعه متون و کُتب فسفر سوز روان شناختی و جامعه شناسی و انسان شناسی و کنکاش در هزار توی مباحث آنتروپولوژیک و اپیستمولوژیک و هرمنئوتیک فلسفی احصاء و احراز کرده اند!؟

جلوه گری و جلوه فروشی و غمازی و طنازی و تنانگی و زنانگی، ذاتی خداداد و طبعی و به ودیعت نهاده شده در بطن زنانی است که بدون تامل و تدبر در ماهیت چنین ذاتی مایل به برون ریخت و اطفای حریق توجه طلب خود از طریق جذب نگاه تحسین برانگیز نرینه ها با خوش خرامی و چشم ربائی می باشند.

به ایشان فرصت دهید تا بی بضاعتی اندیشگی خود و ناتوانی در دفاع از انتخاب معلل شان را به دست خود تمهید کند. لاکن حس تحقیرشدگی ایشان بابت چنان عجز کلامی را نباید تحصیل مراد دانست و چنین تخفیفی بمعنای آن نیست که چنان دخترکانی از چنان استخفافی جملگی محجبه خواهند شد.

لیکن امید بدان می توان داشت چنین دخترکانی در فردای چنان «تخفیف خود ساخته ای» بابت غرور جریحه دار شده و حس حقارت شدگی شان خواهند کوشید لااقل با اندکی مطالعه و تدبر و تفکر بتواند از مواضع و علائق بدحجابانه خود دفاع کنند.

حتی اگر مطالعه هم نکند لااقل ترغیب میشوند تا اندکی پیرامون خود و رویکرد بدحجابانه خود «تفکر» کنند تا بعد از آن و در موقعیت مشابه بتوانند بهتر از خود و مواضع حجاب گریزشان دفاع کنند.

اگر تنها همین یک اتفاق نیز بیفتد مراد حاصل است و توفیق یافته اید برای اولین بار لااقل فکر کردن را بشکلی نامحسوس به ایشان بیآموزانید.

همین که ایشان بفهمند «بیرون از اراده تحمیلی و نامحسوس پارادیم غربی» می توانند فکر هم بکنند و اعمال و رفتار خود را مسلح به عنصر اندیشگی و احتجاجی نمایند مراد حاصل است ولو آنکه با حجاب هم نشوند اما لااقل توانسته اند با لایه جدیدی از شخصیت خود آشنا شوند و التفات یافته اند برخوردار از استعداد اندیشیدن اند و دیگر تحت اتوریته تهاجم فرهنگ غربی تنانگی را تَشَخّصُ و مدرنیت معنایابی نمی کنند.

قدر مسلم نظام نیز با چنین دخترکانی سهل الوصول تر می تواند بر سر حجاب مکالمه داشته و راحت تر با ایشان به تفاهم و تقاعد برسد.

...

۱۳۹۶ اسفند ۵, شنبه

مرگ عقاب ها!



نامه دکتر محمود احمدی نژاد به آیت الله خامنه ای چنانچه به امضای ایشان توجه نشود حسب ظاهر می تواند موید یک نیت خیراندیشانه از جانب یک شخصیت سیاسی ولو اپوزیسیونی باشد که در جای خود قابل تامل است. اما همه مشکل از آنجا آغاز می شود که این نامه توسط فردی نگاشته شده که دو دوره رئیس جمهور کشور بوده و در حال حاضر نیز منصوب رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام می باشند.

بر همین اساس و مطابق عرف سیاسی شخصیت هائی در این سطح با توجه به دسترسی شان به «مراکز قدرت و تصمیم گیری در نظام» بجای توسل به نامه های سرگشاده، اهتمام خود را صرف رایزنی های درون حکومتی می کنند.

در غیر این صورت نامه های سرگشاده از این دست مانند «نامه بدون سلام و والسلام هاشمی رفسنجانی به رهبری در ۸۸» جنبه شووآف و تبلیغاتی پیدا می کند که هدف و نیت خیر اندیشانه نویسنده را زیر سوال می برد.

با این تفصیل چنین عریضه نویسی هائی موید آن است که مسئولین نظام تا زمانی که در مصدر قدرت اند مبتلابه سادیسم یا دیگر آزاری اند و در فردای زوال قدرت گرفتار مازوخیزم یا خودآزاری می شوند!

این بی معنا است تا بر فرض صحت دواعی و مواعید مسئولی که تا زمانی در قدرت بوده در مقابل نارسائی های دچار کم سوئی چشم بوده و اینک که بنا به هر دلیلی از دایره قدرت دور شده به صرافت نارسائی های حکومتی می افتند!

بر این منوال گریزی از این واقعیت نمی توان داشت تا احمدی نژاد را نیت سنجی کرد و با نشاندن وی در این کرسی تا حدود زیادی می توان وی را در قامت رنجوری فهم کرد که بعد از ماجرای رد صلاحیت اش در انتخابات ۹۶ دچار همان کدورتی شده که پیش از ایشان اکبر هاشمی رفسنجانی شد و از فردای رد صلاحیت شان در شورای نگهبان هر دو خود را در قامت شخصیت های دلسوزی فهم کردند و می کنند که:

«علی رغم شایستگی ها و زحماتم قدرم را ندانستند و به من بی لطفی کردند»!

همین افسردگی ناشی از تلقی بی مهری می تواند تا آن اندازه چاشنی باشد تا مبتلابه را دچار تغییر موضع کرده و با تظاهر به مردم گرائی بکوشند خود را در قامت «کاسه هائی داغ تر از آش» متظاهر به مردم پناهی و خیراندیشی های اپوزیسیونی کند!

معروف است عقاب ها در پیرانه سری و ناتوان شدن از شکار کنار صخره نشسته و منقار خود را آنقدر به صخره می کوبند تا شکسته شده و در «ناتوانی مطلق از شکار» در خلوت و انزوا بمیرند!

احمدی نژاد نیز ظاهرا اینک با کلامت ها و کتابت های دوران فراموش شدگی اش ناخواسته می کوشد دوران زوال از قدرت اش را به سرعت به نقطه آخر برساند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۴, جمعه

وجوب آمریکا ستیزی!


مبارزه با آمریکا واجبی عقلی و شرعی و اخلاقی بر عهده آحاد انسان ها است.

بالغ بر ۲۰ سال است در ایالات متحده زندگی می کنم و متاسفم مشتی «آمریکا ندیده» و «آمریکا شیفته» که با ابجدهای دنیای سیاست نیز ناآشنایند از موضع اولترا روشنفکری، جمهوری اسلامی را متهم به ناصوابی مبارزه با آمریکا می کنند.

آمریکا کشوری است که در آن برای پاک زیستن «آزادید»! اما برای ناپاک زیستن «مجبورید»!

کاش این اجبار به جغرافیای این کلنی شیطانی محدود می ماند و متاسفانه همه امکانات رسانه ای و سمعی و بصری و سینمائی سیاسی و اقتصادی و نظامی این «بظاهر کشور» در خدمت آن قرار گرفته تا لایف استایل این هژمونی شیطانی به جامعه جهانی پمپ شود.

خام اندیشان ناآشنا با بدیهیات دنیای سیاست شایسته تفهیم اند تا به ذکاوت دریابند:

آمریکا یک کشور نیست. ویروسی مخرب و آلاینده به جمیع پلشتی ها برای بر زمین بطالت کوبیدن هویت متعالی انسان ها است.

بی اخلاقی متاثر از لیبرالیسم فلسفی آمریکائی یک تجارت است و آمریکا با «تجارت بی اخلاقی» منزلت و شعور انسانی را در زمین خوشی پرستی و اباحية (Hedonism) به مسلخ می برد!

بخشی از سخنرانی ام در تهران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۲, چهارشنبه

حماسه کمیک!


نامه محمود احمدی نژاد به آیت الله خامنه ای و مطالبه عزل رئیس قوه قضائیه و انتخابات زودرس ریاست جمهوری و مجلس را باید واریته نوین پارتیزان فراموش شده ای محسوب کرد که نمی تواند باور کند دوران فروغ اش پایان یافته.

هر اندازه می شد احمدی نژاد را با هاشمی رفسنجانی در یک تضاد سازش ناپذیر برسمیت شناخت اما به همان اندازه این دو از حیث «نفرت از فراموش شدگی» برخوردار از هم رنجی اند.

نامه نوین احمدی نژاد را نمی توان چیزی جز گدازش محمود در لهیب و شهوت دیده شدن با تصور خود خاص بینی و ادای قهرمانانه در آوردن، تفسیر و معنایابی کرد.

هر چند احمدی نژاد نشان داده فاقد عمق و سواد سیاسی لازم از تاریخ تحولات ایران است اما این امر نافی آن نیست تا فقد بضاعت سیاسی ایشان را نتوان با نامه نگاری علی اصغر حاج سید جوادی در بهمن ۵۴ این همانی کرد.

هر اندازه نامه سید جوادی در آن تاریخ توانست نام ایشان را در آن مقطع به نیکوئی در صفحات تاریخ ایران ثبت کند اما نمی توان این واقعیت را نیز نادیده انگاشت که بر خلاف سید جوادی سهم محمود از تاریخ در «این همانی» ناخواسته اش با سید جوادی به بخش کمیک تاریخ اختصاص می یابد.

احمدی نژاد تا آن اندازه ذکاوت سیاسی ندارد تا بفهمد سیدجوادی اولا به اپوزیسیون محذوف در نظام پهلوی تعلق داشت و ثانیا نامه انتقادیش را خطاب به یک نظام کاملا نامشروع تحریر کرده بود. این در حالی است که احمدی نژاد خود دو دوره رئیس جمهور یک نظام مشروع و مستقر بوده و اکنون نیز در بطن نظام و در مجمع تشخیص مصلحت نظام پیاز نظام را می خورد.

بر همین منوال قهرمان بازی نوین محمود را تنها می توان در قامت یک افسردگی سیاسی ناشی از «وحشت از فراموش شدن» تلقی کرد و بابت ملالت ایشان از ایشان دلجوئی کرد.

شوربختانه سهم احمدی نژاد از تاریخ حماسه ای بود که به کمدی ختم شد!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

مرغان عشق خونخوار!



عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور ایران ضمن وعده برخورد قاطع با "اخلال‌گران" گفته است که دولت ایران جریان دراویش را جریانی "عاقلانه، منطقی و معتدل" می‌داند و خشونت‌های اخیر را "به هیچ وجه" به آنها منتسب نمی‌کند.

جناب آقای وزیر!

مانور چریک های مسلح گنابادی با قمه و گرز و دشنه و حمله داعشی ایشان به مردم و نیروهای انتظامی را در کدام دائره المعارفی جریانی عاقلانه و منطقی و معتدل می نامند؟

صدق وفاداری دراویش گنابادی به عقلانیت و منطق و اعتدال را باید در لقلقه زبانی ایشان کاوید یا جنازه هائی را که در کف خیابان پاسداران بجا گذاشتند؟

ملکداری را که نمی توان با رودربایستی تمشیت کرد!

اگر مبنا مبتنی بر دواعی و ادعاهای روادارانه دراویش قرار دارد بودائیان بسیار جلوتر از دارویش قائل به لطافت و محبت اند.

جناب وزیر!

آیین بودا بر کردار نیک و پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تأکید دارد و اخلاقیات بودا گرایانه بر دو اصل بی‌گزندی و رواداری برپا شده‌است. اما فراموش کردید همین بودائیان حسب ظاهر «ملیح» چگونه در میانمار کرور کرور مسلمانان را مثله کردند و به آتش کشیدند!؟

با تعارف که نمی توان لاشخور را مرغ عشق انگاشت و بر مناعت طبع شان نازید!؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ اسفند ۱, سه‌شنبه

دراویش داعشی



دراویش گنابادی!

حالم از یاهو گفتن ها و یاعلی های تان به هم می خورد!

بوی تعفن حماقت و شناعت تان شهر را به گند کشیده.

اسلاف تان با همین مالیخولیای دینی تان علی (ع) ما شیعیان را در محراب شهید کرد و توحش کور و تعصب سیاه امروز شما افسار گسیختگان، خانواده هائی را در آستانه عید داغدار شناعت داعشی تان کرد.

بی زارم از دین شما!

نفرین بر آئین شما!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ بهمن ۲۹, یکشنبه

تو می گردی!



مطالبه رفراندوم توسط حسن روحانی در خوش بینانه ترین حالت مُبین ناآشنائی بالاترین مقام اجرائی کشور با ماهیت دمکراسی در یک نظام دین محور است!

مزید اطلاع آقای روحانی باید به ایشان گوشزد کرد نقطه تمایز «دمکراسی عرفی» با «دمکراسی دینی» در حد فاصل «دمکراسی خواست سالار» با «دمکراسی مصلحت سالار» پرتوگرافی می کند.

فی الواقع در دمکراسی عرفی است که دولتمرد صرفا و حسب ظاهر خود را تامین کننده خواست های شهروند می کند تا از این طریق مانائی خود در اتاق قدرت را با خوش رقصی و خوش خرامی مطابق مطالبات و خواست های شهروندان تضمین نماید.

برخلاف دمکراسی عرفی در یک نظام دین محور قبل از خواست شهروند این منافع کشور و مصالح شهروند است که تشخیص و تحصیل آن بمنظور نیل به استلزامات و احتیاجات جامعه دینی را دولتمردان در قامت فرزانگان و نخبگان جامعه عهده داری می کنند.

آقای روحانی!

سالها پیش هم قطاران پیشین تان مانند امروز شما عوامانه پیشنهاد برگزاری رفراندوم بمنظور بهبود مناسبات با آمریکا را دادند و در همان تاریخ به سهم خود این نکته را گوشزد کردم که بحث رابطه با آمریکا یک موضوع کاملا تخصصی است که کمال عوام فریبی است چنانچه این بحث تخصصی را محول به «آری یا نه» گفتن شهروندان نمائید!

این مانند آن است که واشنگتن نیز حمله نظامی به ایران را محول به رفراندوم کند و در آن صورت مطمئن باشید به اعتبار سالها سیاه نمائی از ایران توسط رسانه های غربی بالای ۸۰ درصد مردم آمریکا دستور جنگ با ایران را صادر می کند. اما در همان دمکراسی عرفی آمریکائی نیز دولتمردان تا آن اندازه شعور دارند که به اعتبار پر هزینه بودن جنگ با ایران چنین امر تخصصی را محول به آرای شهروندان عادی نکنند.

جناب روحانی – حضرتعالی در نظامی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زده اید که گوهر آن مطابق گوهر بعثت انبیا مبتنی بر راهبری مردم است نه پیروی از مردم! در چنین منظومه ای پایوران حکومت ملزم اند تا مردم را بر اساس تشخیص مصالح شان راهبری کنند نه آنکه مطابق «میل مردم» ایشان را پیروی نمایند!

جناب آقای روحانی!

وقتی گالیله به اتهام ادعای کارشناسی اش در دادگاه عوامان کلیسا محاکمه شد و هر چند مجبور شد ادعایش دائر بر گردش زمین به دور خورشید را پس بگیرد اما در پایان محاکمه عصایش را بر همان زمین کوفت و خطاب به آن گفت: تو می گردی!

جناب روحانی!

برخلاف تصور خام اندیشانه حضرتعالی رفراندوم در ایران را نیز به این دلیل محول به نظر مساعد دو سوم نمایندگان مجلس کرده اند تا مطالبه مزبور ابتدا از فیلتر کارشناسی نمایندگان مجلس بگذرد و این متخصصین باشند تا مصلحت موضوع رفراندوم را کارشناسی کرده و به رای بگذارند.

بر شما است ولو آنکه جمیع شهروندان نیز بر امر باطل یا ناصالحانه ای ابرام ورزیدند همچون گالیله بر مصالح جامعه پایمردی کنید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ بهمن ۲۲, یکشنبه

آلزایمر رئیس جمهورانه!




حسن روحانی در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرمودند:

ثمره انقلاب و میراث امام قانون اساسی است. باید قانون اساسی را پاس بداریم و از ظرفیت آن استفاده کنیم. قانون اساسی معیار ما است.

جناب روحانی ظاهرا فراموش کرده اند پیش تر در مغلطه ای آشکار فرموده بودند «بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، بهشت زوری نیست» و اکنون تجاهل العارف فرموده و سنگ قانون اساسی را به سینه می زنند در حالی که در بند اول اصل سوم همین قانون اساسی آمده:

دولت جمهوری اسلامی باید همه امکانات خود را بمنظور ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوای شهروندان به کار بندد!

معروف است: آدم «رئیس جمهور» فراموش کار میشه!

http://bit.ly/2G3n8Ho
http://bit.ly/2Cc73Nn
دو مقاله بالا را بخوانید



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

شاذیات رئیس جمهور!



حسن روحانی در مراسم سی و نهمین سالگرد انقلاب اسلامی با تاکید بر اتحاد ملی فرمودند:

برخی را از قطار انقلاب پیاده کردیم که می‌توانستیم پیاده نکنیم و اکنون باید همه را به این قطار دعوت کرد.

خیر جناب روحانی!

شما اساسا فهم و شناخت درستی از «انقلاب خمینی» و «خمینی انقلاب» ندارید!

جناب روحانی – بفرموده همان امامی که امروز امهات انقلابش را زیر سوال بُردید:

من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می‌کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن، به راحتی از میان نمی‌رود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی آمریکای جهان‌خوار قناعت نمی‌کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروه‌ها و لیبرال‌ها می خوریم.

...

جناب روحانی ـ متاسفانه نه امام را شناختید و نه انقلاب امام را شناخته اید.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44

۱۳۹۶ بهمن ۲۰, جمعه

‍مرد که گریه نمی کنه!




زنده باشی آقای دکتر ظریف!

اشک اشتیاق و افتخارتان بابت دلاوران عرصه جنگ قابل تمجید است.

اما کاش در مذاکرات برجام نیز بجای آن همه خندیدن ، اشک طرف مقابل تان را در می آوردید!


...