۱۳۹۶ خرداد ۲۸, یکشنبه

مُحلل ناکام!


حسن روحانی علی رغم سابقه بلندش در مصادر بالای حکومتی برخلاف تصور اثبات کرد سیاستمداری کم تبحر و فاقد زیرکی متوقع در تراز مشاهیر شناخته شده دنیای سیاست محسوب می شود.

این در حالی است که خاستگاه سیاسی روحانی وابسته به سنت و کلاس سیاست ورزی اکبر هاشمی رفسنجانی است که بیرون از داوری های ارزش محورانه برخوردار از استانداردهای حرفه ای دنیای سیاست بود اما «فوت»! غیر مترقبه هاشمی نشان داد این سایه سنگین هاشمی بر سر احباب و اصحاب اش بود که به ایشان اعتبار می داد و بعد از مرگ هاشمی و مرتفع شدن سایه بلند وی از سر حواریونش از جمله حسن روحانی جملگی مانند برف آب شدند و نشان دادند همه جلوه گری سیاسی ایشان ذیل اتوریته هاشمی رفسنجانی محلی از اعراب داشت و اکنون و در فقدان هاشمی حواریون ایشان نیز دیگر در اندازه مقتدایشان نتوانسته اند مناسک دنیای سیاست را فهم و طرح و اعمال کنند.

به همین اعتبار ۱۴۰۰ را می توان پایان اجتناب ناپذیر عمر سیاسی روحانی در صفحه شطرنج سیاست ایران قلمداد کرد که با پایان ریاست جمهوری ایشان پایان ایشان در هرم قدرت سیاسی ایران نیز بصورت تبعی رقم خواهد خورد.

چنین حتمیتی ناشی از قطعیت مسیر به غلط طی شده و محکوم به ناکجاآبادی است که روحانی از جوار نابلدی هایش برای خود فرجام کرد.

صورت قضیه نیز شفاف است:

بعد از ماجراهای ۸۸ جناح اصلاح طلب از جوار اشتباهات بزرگی که در خلال آن شهرآشوبی ها مرتکب شد عملا و قهرا مناسبات خود با نظام را به یک رابطه «سه طلاقه سیاسی» مبدل کرد!

در ۹۲ اصلاح طلبان فرصت شناسانه کوشیدند با الحاق به روحانی از وی در کسوت یک «مُحلل» بهره برده و بدین طریق بار دیگر بستر بازگشت خود به نظام را ولو بشکل نیابتی بازتولید کنند.

تمهیدی که در صورت پختگی سیاسی روحانی شاید می توانست تا حد زیادی موثر افتد اما غیبت نابهنگام هاشمی همه معادلات را بر هم زد و در نبود ایشان روحانی تعادل سیاسی خود را از دست داد و ناصوابانه با مواضع ساختارشکنی که از خود در دوران رقابت های انتخابات ریاست جمهوری بروز داد ناخواسته و نابخردانه وصلت مصلحتی خود با اصلاح طلبان را که قرار بود قاتق نانی برای بازگشت ایشان به نظام شود را به قاتل جان سیاست ورزی مصلحانه تحت لایسنس هاشمی رفسنجانی مبدل کرد.

بدین منوال ۱۴۰۰ با توجه به مواضع ساختار شکنانه روحانی و زاویه گرفتن وی با رهبری می تواند پایان روحانی و بالتبع پایان سیاست ورزی «محللانه» اصلاح طلبان برای بازگشت به نظام باشد.

مگر آنکه طی این مدت اصلاح طلبان ابتکار عمل را در دست گرفته و با اخذ فاصله بهداشتی با روحانی مشکل خود را با نظام مستقیما و بدون تحشیه یک بار و برای همیشه و از طریق اعتذار و احتراز از تحاشی و پذیرش مسئولیت بابت اشتباهات ۸۸ مرتفع نمایند.

نامه شجاعانه و بموقع «الیاس حضرتی» و شماتت روحانی توسط وی در آن نامه بابت مواضع ساختارشکن روحانی بارقه امیدی بود که می تواند موید آن باشد که نزد اصلاح طلبان نیروهای کیفی و قابل وثوق هنوز محلی از اعراب می تواند داشته باشد تا مدیریت صحنه را از دست رادیکالهای جبهه خودی خارج کرده و در زمین نظام و مصلحت نظام بازی کنند و منافع ملی کشور را مرجح بر مصالح باندی و سیاسی خود قرار دهند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نامه الیاس حضرتی ـ http://bit.ly/2sep4bY

هیچ نظری موجود نیست: