۱۳۹۵ مهر ۲۳, جمعه

گاو چرانان!


روند انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا مُتدرجاً در حال تبدیل شدن به یک کمدی توام با تراژدی است!
اما نکته حائز اهمیت قبل از آن این واقعیت است که برای نخستین بار در تاریخ معاصر این کشور، انتخابات از وضعیت دو حزبی خارج شده و هر دو حزب جمهوریخواه و دمکرات در کنار کنگره و سنا و تقریباً جمیع رسانه های دیداری و شنیداری و مکتوب و سایبری و دیگر محافل قدرت در یک پیوند مشهود اما اعلام نشده بالاتفاق مقابل «ترامپ» صف آرائی کرده اند و هر کدام از مسیرهائی ولو متفاوت اما درصدد رسیدن به هدف مشترک «شکست ترامپ» برآمده اند!
نکته جالب آنجاست که ترامپ نیز بدون توجه به این آرایش سیاسی همچنان و یک تنه توپخانه قدرتمند خود را مصون از آسیب نگاه داشته و بدون تعلل با ریختن آتش تهیه سنگین حملات لفظی خود در اردوی هیلاری و کمپین حمایت کننده هیلاری، تاکنون توانسته ظفرمندانه با جبهه رقیب همآوردی کند.
وضعیتی که طی آن ترامپ توانسته با آغوش گشائی از یورش همه جانبه تمامی ارکان قدرت، هوشمندانه خود را مُبدل به نماد معترض به کلیت حاکمیتی تبدیل کند که از نظر عوام دیگر ارکانش فسفاته و فاقد کارآئی شده و باید کنار گذاشته شود.
بر همین اساس هر اندازه حملات سنگین به ترامپ افزایش می یابد بازتاب آن نزد توده های معترض از وضع موجود به افزایش محبوبیت ترامپ در مقام «قهرمان تنهای» مبارزه با حاکمیت مفلوک و مزبور مُنجر می شود.
وضعیتی که در صورت پیروزی محتمل ترامپ می تواند آینده سیاسی آمریکا را دستخوش حوادثی نامتعارف کند.
ترامپ در صورت پیروزی در این انتخابات نخستین فردی خواهد بود که برخلاف سنت سیاسی موجود در ساختار سرمایه سالار آمریکا با اتکایش بر ثروت شخصی توانسته بدون نیاز به حمایت های حزبی و مالی کلوپ های قدرت در این کشور فاتح کاخ سفید شود.
این امر در صورت تحقق به این معنا خواهد بود که برخلاف هیلاری که تا بن دندان خود را مدیون حمایت و دلارهای ایپک و عربستان و اسرائیل و کلنی مافیائی نظام سرمایه داری آمریکا کرده، ترامپ بدون هیچ احساس دین و تعهد به مراکز قدرت و ثروت و سیاست در آمریکا وارد اتاق بیضی کاخ سفید خواهد شد و بالتبع و در آن صورت نخستین رئيس جمهوری در تاریخ معاصر آمریکا خواهد بود که بعد از «آبراهام لینکلن» تا آن اندازه برخوردار از استقلال عمل و نظر خواهد شد تا بدون نیاز باج دادن به ساپورترهای سیاسی اهداف و برنامه های خود را تعقیب کند و محتملاً کلیت آن ساختار قدرت را بنفع منویات خود به چالش بکشد.
امری که در صورت وقوع تا آن اندازه برخوردار از استعداد هست که بتواند کُلوب قدرت در آمریکا را بمنظور مرتفع کردن «پدیده ترامپ» به صرافت «کندی درمانی» یا «لینکلن تراپی» بیاندازد! مگر آنکه ترامپ در فردای پیروزی محتمل اش باب معامله با رقبای سابق خود را باز کند. فرضی که وقوع آن با توجه به روحیات تجاری و معامله گری ترامپ، محتمل است.
اما نکته کمدی ـ تراژیک انتخابات در دستور کار آمریکا بازگشت به تحولاتی دارد که از فردای انتشار نوار اظهارات خصوصی ترامپ و نگاه جنسیتی مطرح شده وی نسبت به زنان در این نوار، فضای انتخابات و تبلیغات انتخاباتی آمریکا را تحت الشعاع خود قرار داد.
بازتاب و واکنش ترشرویانه اردوی رقیب به نوار افشا شده ترامپ و قیامتی که رسانه های آمریکائی از فحوای این گفتگوی خصوصی نزد افکار عمومی برپا کرده اند بدان گونه است که اگر اکنون یک ناظر خارجی و ناآشنا با استراکچر فرهنگی حاکم بر ایالات متحده وارد این کشور شود بقطع و یقین تصور خواهد کرد وارد یک صومعه اخلاق محور شده که از صدر تا ذیل آن کاری ندارند جز آنکه شبانه روز در تمامی برنامه ها و رویدادها و تولیدات بصری و هنری و آموزشی و پرورشی و دانشگاهی و سینمائی و رسانه ای شان به اتفاق «زن» را در کانون و قامت یک تمامیت اخلاق محورانه و از عمق یک توجه محجوب انگارانه مورد تبلیغ و تعریف و تمجید قرار می دهند و تنها در این میان فرد هرزه و نظربازی بنام ترامپ بصورت میهمانی ناخوانده وارد این صومعه رُهبانی شده و از موضعی بی اخلاقانه و کلامی هوسبازانه و نگاهی شهوت طلبانه آرامش این صومعه مبتنی بر کرامت و نجابت زن را به آشوب کشیده و گرگ صفتانه امیال و مطامع جنسیتی و زن آزارانه اش را از بطن رقابت های انتخاباتی کامجوئی می کند!
در فضای تبلیغاتی مزبور سیاستمداران و رسانه های گروهی آن چنان از زن و مظلومیت زن در نگاه ترامپ حرف زده و آن چنان در غم تضییع حقوق زن در سلوک ترامپ ضجه مویه می کنند کآنه آمریکا از عمق یک رُهبانیت استعلائی در آستانه و معرض سقوط به حضیض ضد ارزش های سکس سالاری است!
طنز تلخ ماجرا آنجاست که از جوار نگاه پول سالار حاکم در آمریکا «زن» مدت هاست که رسماً و علناً به یک کالای جنسی و طعمه جنسیتی تبدیل شده و از زمین و زمان، فرهنگ و هنر و هالیوود و رسانه هایش مُبلغ و مُعرف زنی اند که در قامت یک کالا برسمیت شناخته شدنش مشروط به «خود را تن فهم کردن» و «اسباب و بساط عیش مرد باور کردن» تعریف و معنا شده است و رغم چنین نگاه سفله انگارنه ای از زن اینک و در کانون رقابت های انتخاباتی و با پیدا کردن اظهارات غیر اخلاقی ترامپ، یمین و یسار و خرد و کلان یادشان افتاده زن عزیز است و کرامت اش عظیم است و نجابت اش قابل تمجید و صیانت اش حائز تحصیل!
یادشان رفته «پلی بوی» شان در همین نظام منتشر می شود و فراموش کرده اند محتوایش چیست و تصور می کنند تیراژ میلیونی پلی بوی بمعنای آن است که مردانی که خریدار «پلی بوی» اند در نشست های مردانه یا یگانه شان بعد از رویت محتوای این «وزین نامه»! به اتقاق یا به انفراد کارشان تامل ورزیدن یا به گفتگو نشستن پیرامون فضائل و مکارم و دانش و ارزش و نجابت و کرامت و متانت زنان و نرم تنانی است که از توفیق شرف انتشار تصویرشان در آن «وزین نامه» برخوردار شده اند!؟
یادشان رفته هالیوودشان با کدام نگاه و قرائت از زن تولید کننده سالیانه کدام محصولات بصری و در کدام ژانر و در چه سطحی در جهان سلولوئید اند!؟
یادشان رفته در شبکه های سراسری تلویزیونی شان Bachelor مشتمل از چه محتوائی است و در حالی که طی آن سی چهل قلاده زن را منتر یک مرد می کنند تا در یک بازه زمانی چند ماهه با مدل به مدل زن های شرکت کننده در آن برنامه رسماً و علناً مقابل دوربین تلویزیون بلاسد و علیا مخدرات را بنوبت دستمالی کند تا دست آخر بتواند به حول قوه الهی (!) همسر شایسته و بایسته خود را از آن میان یابش و گزینش کند!(*)

و اکنون با دو خط لن ترانی ترامپ در مورد زن جملگی تب کرده اند و بقاعده قیامتی به پا کرده اند گوئی مخاطب گاو تشریف دارد و خودآیشان گاوچران!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


* ـ با عرض اعتذار از بانوان محترم استفاده از لفظ قلاده ناظر بر نگاه بهیمانه به زن نزد حاملان چنان فرهنگی است
در این زمینه نگاه کنید به مقاله قلاده حماقت!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

هرزگی در اروپا شدتی بمراتب بیشتر از آمریکا دارد . آنچه که در انتخابات آتی مهم و حساس است ، دیدگاه و عملکرد آنها در سیاست خارجی و مخصوصا" تحولات پرالتهاب خاورمیانه است .