۱۳۹۵ مرداد ۲۰, چهارشنبه

نفرت درمانی!


انتشار فایل صوتی منسوب به آیت الله منتظری و تعریض ایشان در این فایل به اعدام های ۶۷ بدون آنکه منشاء یا مبنای اظهاراتی بدیع یا انکشافی نوین باشد و تنها با تکرار مکرراتی مسبوق به سابقه می تواند و توانست مطابق معمول چند روزی خرج خبری رسانه های موافق و مخالف نظام و واکنش هائی له و علیه را فراهم کند و کرد؛ در نهایت و بالطبع به همان سرعتی که موج آفرید به همان سرعت نیز بزودی و تا فرصتی دیگر به بایگانی خواهد رفت.
اما این اظهارات را از دو منظر نیز می توان بازخوانی کرد.

ـ نخست از حیث و ساحت فقاهتی آیت الله منتظری که برخلاف انتظار موید نحافت و فقد بضاعت حوزه های علمیه است که محصولش آیت اللهی می شود که در منطق فقاهتی خود از درک محوری ترین و شاخص ترین معیار خداشناسی در مسلمات اندیشه شیعی عاجز و محروم مانده است!
این که «آیت الله منتظری» اصلی ترین محور و معیار در فرائض و تکالیف دینی را محول به «داوری تاریخ» می کند و بارها و به طعنه به استادش (روح الله خمینی) چه در ازای اعدام های ۶۷ و چه موارد دیگر یادآور می شود:
مسئولین ما باید طوری رفتار کنند که در مقابل تاریخ آینده پاسخگو باشند!؟
چنین احتجاجی را قبل از نحافت مبانی فقهی «آیت الله» می توان و باید به حساب نحافت ساختار آموزش حوزوی گذاشت که «آیت الله» در آن پرورده و بالیده شده.
این در حالی است که استاد ایشان در همان مقطع در مقام پاسخ به «ان قلت» شاگرد کم استعداد خود به ایشان نهیب زد:
ما باید همه عشق مان به خدا باشد نه تاریخ!
(نگاه کنید به مقاله هاشمی بازتولید منتظری است)

متاسفانه و حسب قرائن، شواهد مويد آنست که آیت الله منتظری در سلوک آیت الهی خود بیش از آنکه مسلح به «شعورسالاری دینی» باشند مبانی فقهی و اعتقادی شان بصورت مستقیم یا غیر مستقیم متاثر از مفاهیم و مبانی موجود در مردم سالاری با خاستگاه غربی بوده است.
بر این اساس شالوده تفکر چنان فقاهتی ناظر بر «داوری تاریخ» و اقبال از کف زدن های مردم و ادبار از هو کشیدن های ایشان و تن دادن به خواست و خوشآیند و شایست ها و داوری های ایشان و احتراز از قهر و ناخوشآیند و ناشایست های همان مردم بمنظور کسب خوش نامی و خوش نشینی در رواق تاریخ خواهد شد!
امری در نقطه مقابل شعورسالاری دینی که در آن همه خوف و رجاء و اهتمام و اتصال و عبادت و مجاهدت مومنانه باید ذیل هیچ انگاری خود وهمه چیز انگاری خدای خود و اصالت انحصاری دادن به داوری خدای خود معنا یابد و مبنا قرار گیرد.

ـ گذشته از نحافت فقاهت و اسلام شناسی کم بضاعت «آیت الله» ماجرای اعدام های ۶۷ از منظری دیگر نیز حائز فطانت است.
قبل از هر چیز یک نکته در مورد اعدامی های ۶۷ را نباید نادیده انگاشت و آنکه برخلاف شوائب دامن زده شده وقتی درباره اعدامی های ۶۷ صحبت می شود در مورد عده ای قهرمان صحبت نمی شود!
حتی در مورد مشتی قاتل که با انگیزه نفرت و انگیخته غیظ توام با حماقت دست به آدم کشی زده اند، بحث نمی شود.
ایشان را باید در اندازه و واقعیت شان برسمیت شناخت که مشتمل بر تروریست هائی بودند که بخشی از دستگاه هولناک تروری را نمایندگی می کردند که در کثیف ترین شکل ممکن ضمن آنکه مقابل یکی از ناب ترین و مردمی ترین انقلاب های تاریخ معاصر جهان صف آرائی کرده بوده و از شهروند عادی تا پایوران مملکت را با خشن ترین شکل ممکن به قتل می رساندند در خائنانه ترین اقدام ممکن نیز در جنگ یک دولت اجنبی با کشورشان بی شرمانه به جبهه دشمن پیوسته و علیه ملت و کشور و تمامیت ارضی مملکت شان شانه به شانه «صدام» رزمآوری می کردند!
جنایتکارانی که بدون داوری در مورد درستی یا نادرستی اعدام شان ظاهراً از جانب حکومت با سیاست «مهار آتش با آتش» اعدام درمانی شده اند.
چیزی شبیه استدلال و اقدام دکترمنوچهر بزرگمهر استاد فقید فلسفه در دانشگاه تهران که بنقل از فرزند شان هر جمعه بعد از ظهر ما سه برادر را به پشت می خواباند و ترکه می زد! و وقتی اعتراض می کردیم که «ما که کاری نکردیم!؟» می گفت: می کنید!
قرینه رویکرد خضرانه حضرت خضر نبی که کودکی نوباوه را به علم آنکه می دانست در آتیه تبهکار می شود، معدوم کرد.
علی ایحال صرف نظر از درستی یا نادرستی مبانی فقهی اعدام شدگان ۶۷ مسئله محوری در ماجرای مزبور آن است که این اتفاق در میانه تحولات ۳۷ سال گذشته «فارغ از محتوا» مُبدل به یک محمل سیاسی شده و به همین دلیل بدون توانائی مُبدل شدن به یک «پرابلماتیک» برای هر دو سوی جبهه، کاربُردی جدلی الطرفین پیدا کرده.
بدین معنا زنده شدن گاه و بی گاه ماجرای اعدام های ۶۷ فاقد هر گونه اثرگذاری حقوقی یا مشروعیت زدائی یا مشروعیت زائی برای هر دو سوی غائله است و طرفین بدین وسیله از ماجرای مزبور تنها استفاده «غیظ درمانی» می نمایند!
بر همین اساس است که جبهه مخالفان اعدام های ۶۷ فارغ از ماهیت و کیفیت ماجرا با توسل به آن می کوشند نفرت خود از کلیت و تمامیت جمهوری اسلامی را با پنهان شدن پشت آن ماجرا «غیظ درمانی» کنند. هم چنان که در جبهه واثقان و شائقان و دلبستگان به جمهوری اسلامی نیز بدون کمترین تاثر بابت ماجرای ۶۷ و با انباشتی از نفرت از آن معدومین و عقبه سیاسی ایشان نه تنها از اعدام ایشان استقبال کرده بلکه اگر گلایه ای هم دارند گله ایشان بابت آن است که چرا آن تسویه را تا انتها پیش نبرده اند.
بدین منوال ماجرای ۶۷ برای مخالفان تنها «موضوعیت» دارد و ایشان از قبل تصمیم شان را گرفته اند که فارغ از جزئیات و اصل ماجرا از این حادثه توجیهی را برای چیستی و چرائی نفرت خود از موجودیت و کلیت و تمامیت جمهوری اسلامی احراز و ابراز نمایند! هم چنان که در جبهه مخالف نیز بدنه و پایگاه اجتماعی و مردمی نظام قرار دارد که معدومین را مستحقین اعدام بابت مخالفت توام با جنایت شان نسبت به انقلاب اسلامی شان دانسته و می دانند.
بر این مبنا می توان و باید انتظار و باور داشت که برون ریخت کینه های ناشی از فایل صوتی آیت الله منتظری موجی است که هر چند مطابق موارد قبل بزودی خاموش خواهد شد اما به اعتبار اصالت و مانائی کینه طرفین از یکدیگر این موج در آینده نیز تناوب و تواتر خواهد داشت و در فرازی دیگر و به بهانه ای دیگر می توان و باید آن را چشم انتظاری کرد.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

با عرض احترام خدمت جناب سجادی
لازم به ذکر است هیچ دری تا ابد سر یک پاشنه نمی چرخد؛ لذا ضرورت دارد هنگام جویدن این عرایض نیم نگاهی هم به آینده پوشیده در غبار حوادث داشته باشید زیرا کم نیستند کسانی که در شرایط خطیر ساحت این سبک فقاهت شان به مراتب گسترده تر از آقایتان خمینی است و صورت این خرده حساب تاریخیشان دامان دورنشینان آتش افروز را خواهد گرفت. کما اینکه تجربه تاریخی چندان دور از حافظه تاریخی ما نیست

ناشناس گفت...

به نظر می‌رسد یک موج برنامه‌ریزی شدهٔ دیگری در راه است.

ملاقات‌های سطح بالا از طرف سعودی، آمریکا و غیره با سرکردگان. نوارهای اینچنینی. صحنه گردانی بی‌بی‌سی. اعتراض‌های دانشجویی در برخی‌ دانشگاه ها.

ناشناس گفت...

ناشناس گفت:
"… این خرده حساب تاریخیشان دامان دورنشینان آتش افروز را خواهد گرفت"
این تهدید بسیار شبیه تهدیدها و ترورهای دههٔ ۶۰ به نظر می‌رسد که نتیجهٔ آن بیش از ۱۵ هزار نفر قربانی ترور بود.

ناشناس گفت...

تجربه تاریخی نشان داد که بعد از آنهمه ترور دههٔ ۶۰، در بر پاشنهٔ دیگری چرخید. پاشنه‌ای که ریشه ی‌‌ تروریست‌ها را خشکاند، و اجانب و دشمنان اسلام را طرفدار "قا ئم مقام رهبری" کرد.

آتشی دیگر بیفروزید تا چرخش بر پاشنه‌ای دیگر را هم ببینید.

ناشناس گفت...

آقای سجادی از شما بعید است. جمله ی "ما باید همه عشق مان به خدا باشد نه تاریخ!" را توجیه آدم کشی فرموده اید !!!!!!!